زنان فراموش‌شده

۱40 زنان فراموششده ول ی من باز با او مبارزهکردم چون او از من میخواست که از این رأی دادگاه که نصف اموال را به من میدهد، بگذرم تا این آقا [به خاطر آن چک] رضایت دهد [و من از زندان بیرون بیایم] ولی من دیگر این راه را رفته بودم. در ضمن وقت ی به زندان رفتم و وضع زنان زندان را دیدم، حس دیگری به من دست داد و باز بیشتر با این آقا مبارزهکردم. حتی به آقای قاضی گفتمکه من اگر ۱0 سال هم در زندان بمانم از حق خودم و دخترم که ما را از خانه دو سال و نیم است ب ی رون کرده، نمیگذرم . همان چهار شب که در زندان بودم برای من 40 سال گذشت چون خیلی از زنان مثل من بودند و به خاطر همین من با این آقا تا آخر راه میروم . در ضمن ناگفته نماند که برادر این آقا که میشود برادرشوهر من ضمانت مرا کرد و مرا بیرون آورد چون او هم از اینکه این آقا گفته بود از حق خودم بگذرم و او رضایت بدهد ناراحت بود. در آخر این آقاکاری با من و دخترمکردهکه من در حدود ۱۳ سال استکه از هرچه مرد است، بدم میآید. در آخر من امی دوارم که این خالصه زندگی من باعث شودکه دختران دیگر درس بگیرند. خداحافظ

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2