چکسلواکی رسماً کشوری کمونیست بود اما تیم فوتبال عمدتاً اسلوواکِ این کشور که به مقام قهرمانیِ رقابتهای سال 1976 دست یافت، احساسات نهفتهی ناسیونالیستی را برانگیخت. دانمارکیها نزدیک بود که تاریخساز شوند زیرا در سال 1992 هم قهرمان جام ملتهای اروپا شدند و هم در همهپرسی به «پیمان ماستریخت» [پیمان اتحادیهی اروپا] رأی منفی دادند.
«تأثیر میشل باشله ]رئیس جمهور شیلی[ نمادین و فرهنگی بود. سنجش این تأثیر بسیار دشوار اما در عین حال آشکار است: ناگهان دختربچهها فهمیدند که زنان میتوانند رئیس جمهور شوند. حالا دختربچههایی را میبینید که با او همذاتپنداری میکنند و میگویند که میخواهند رئیس جمهور شوند. این تغییری چشمگیر در این کشور است.»
در آغاز دههی ۴۰ خورشیدی، ما ایرانیان با خیزِ بلندِ ایدئولوژیِ بومیگرایی و «موج بازگشت» به اصالت گذشته ـ که عمدتاً از تقابل با مدرنیزاسیونِ دولتی (تقابل با «دیگری»)، هویت میگرفت ـ روبهرو میشویم.
کلمههایی هستند که از فرط استفاده از معنا و مفهوم خالی شدهاند. مثل ظرفهایی خالی میمانند که با هر چیز میتوان آنها را پر کرد و هویتی دلخواه به آنها داد. یکی از این کلمهها «مردم» است. کلمهای که در ادبیات سیاسی ایران کارکردی ویژه دارد و در دوران انتخابات حتی بیش از حالت عادی به گوش میرسد.
انتشار یک عکس جنجالی از مسیو ژوزف نوز بلژیکی وزیر کل گمرکات ایران در زمان مظفرالدین شاه، با لباس آخوندی و عمامه بر سر، با اعتراض عمومی علما مواجه شد و نه تنها پایههای انقلاب مشروطه را بنیان گذاشت بلکه به انقراض سلسلهی قاجار نیز سرعت بخشید.
در سال ۲۰۱۰، حدود ۲۲۲۶ اغتشاش در سراسر جهان رخ داد. این رقم در نیمهی نخست سال ۲۰۲۰ بیش از دو برابر افزایش یافت و تا پایان ژوئن از ۵۰۰۰ مورد گذشت. افزایش بمبگذاریها حتی از این هم چشمگیرتر بوده و از ۱۵۵۱ فقره در سال ۲۰۱۰ به طور متوسط به سالی بیش از ۲۰ هزار مورد در سه سال اخیر رسیده است.