فمینیسم و دولت

19 فم ینیست ها با دولت یا علیه آن: آ یا اصلا مسئله ا ین است؟ جامعه ی مدنی. در این کشورها برخلاف تصور نظریه پردازان غربی، فضایی مملو از تهدید حاکم است که خطرات پنهان و آشکاری در آن در کمین زنان نشسته است. از این نظر، «ریشه دار» بودن دولت در جامعه ی مدنی، چنانکه برخی نظریه پردازان اقتصاد توسعه می پندارند، امری مثبت نیست و استفاده از توانایی های دولت در تطابق با هنجارهای اجتماعی می تواند برای زنان ترکیب وحشتناکی باشد که هرگونه تلاشی برا ی تغییرواقعیت های زندگی شان را تهدید کند. اینجاست که گسیختگی اجزای دولت اهمیت می یابد. شیرین رای، که خود از جمله نظریه پردازان پساساختارگرا است، اشاره می کند که در نظریه پردازی پساساختارگرای دولت تأکید بر این است که وحدتی که بتوانیم به عنوان دولت به آن اش اره کنیم وجود ندارد. چیزی که بنا به عادت به آن دولت می نامیم، فقط شبکه ای از روابط قدرت است که اجزایش با یکدیگر همکاری می کنند و البته با هم درگیرند. دقیقاً به علت همین سَیالیت و پراکندگیِ قدرت نمی توانیم مثل بسیاری از فمینیست های پسامدرن بگوییم که توسل به دولت برای محافظت از ما به معنی این استکه «از نهادهای مذکر علیه مردان طلبحمایتکنیم». اگر فهم خود از پیچیدگی های جامعه ی مدنی در قبال زنان را هم به این تفسیر از روابط قدرت بیفزاییم، آنگاه در می يابیم که موضع گیری صریح «ضد دولت» می تواند برای زنان بسیار خطرناک باشد. آیا مسئله نزدیک شدن یا نشدن به دولت است؟ دیدیم که در فقدان حمایت های رسمی، حضور دولتدر زندگیِ بسیاری از زنان جهان سومی حاشیه ای است. این حضور اغلب فقط وقتی پررنگ می شود که زنان از حدودی که دولت مقرر کرده تخطی کنند و هدف سرکوب یا تعقیب

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2