در جستجوی جهانی بهتر

185 اراده به مداخله برجسته صحبتکند. تصورم این بودکه اکنون زمان آن فرا رسیده است هاگوشکنیم تا ‌ تا ما ساکنان برج عاج و راهروهای قدرت به این روایت مان بیدار شویم. ‌ بتوانیم از خواب اخلاقی ام ‌ توانندخانواده ‌ ام اما "اگرها" نمی ‌ با اندوهی آشکارگفت: «بله، منعصبانی را به من بازگرداند.» شوند. با ‌ شد اگر»هاییکه در کالبدشکافی یک رویداد ظاهر می ‌ «چه می اش را از دست داده ‌ کردم استر که دویست عضو خانواده ‌ خودم فکر می تفاوتی ‌ بیندگروهی از دانشگاهیانبا بی ‌ است،چه احساسیدارد از اینکه می کنند که زندگی او را برای همیشه ویران ‌ ی رخدادهایی بحث می ‌ درباره کردند. کشی چگونه ‌ خواهم شما را به چالش بکشم تا بدانید نسل ‌ او گفت: «می گویند در نگاه به گذشته چشمان ‌ افتاد، تا کاری انجام دهید.» می ‌ اتفاق دانیمکه ‌ کند؛ پس از وقوع یک فاجعه، همواره می ‌ ما خیلی خوبکار می ی فجایعی ‌ دادیم. در نگاه به آینده، هشدار درباره ‌ کاری باید انجام می ‌ چه که روی خواهند داد، پیش روی ماست اما ما چشمانمان را به روی آن بندیم. ‌ می اما در آنجا مردی بودکه چشمانشرا نبسته بود. او بر رویصحنهکنار استر کردند، هرچند در ‌ ایستاده بود و برای نخستین بار یکدیگر را ملاقات می ی بزرگی به نام هتل رواندا زندگیکرده بودند. ‌ هر دو در خانه ۱۹۹۴ سال استر با لبخندی درخشان گفت: «بسیار مفتخرم که در کنار ژنرال دالر رسانیِ سازمان ملل به رواندا پس از ‌ ی نیرویکمک ‌ ایم.» فرمانده ‌ ایستاده نشینیسازمانملل، مردم رواندا را بهحالخود رها نکرده بود. او تمام ‌ عقب

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2