درآمدی بر صلح جاودان کانت

79 سوی] صلح جاودانکانت ‌ تفسیری بر [به یصلحجاودان را پنهان ‌ کانت ادعایوالای فلسفه در مقام اصل ناگفته کند. تنها فلسفه ــ ‌ ی سرّی روند رویدادها را تعیین می ‌ کند. محتوای مادّه ‌ می ی موجودات عاقل ــ استکه ‌ مثابه ‌ ها، به ‌ ی انسان ‌ ولی در مقام قدرتی در همه تواند به صلحجاودان رهنمونشود. زیرا حقیقت برایشیوع خود باید در ‌ می مردان بتوانند بدون اعترافبه نیاز کسب ‌ ِ بحث آشکار شود تا دولت ‌ عمومیت مشاوره از فیلسوفان مشورتگیرند. یافلاطونیپادشاهانفیلسوفدستنکشید، بلکهظاهر آن ‌ کانتاز ایده تواند ‌ فلسفه یعنی عقل باید حاکم شود. ولی این عقل وقتی می 38 را تغییر داد. ِ پادشاهان ‌ ِ مؤثر، نه با فرد ‌ ها تحقق یافته باشد. رهبری ‌ حاکم شودکه در ملت فیلسوفیا ابرمردان،که باحقیقتیکه در بحثعمومیوجدلیعقلانیروشن عقلانی در ‌ ـ ‌ شود. وضعیت جهان با فرایند اخلاقی ‌ شود، به دست داده می ‌ می ی ما ‌ ها شکلگرفته، نه با بینش افراد. چالشسرسختانه برای همه ‌ رشد ملت ترین مردم به دیگران ‌ در مقام موجودات انسانی طرد رهبر اَبَرمرد است. فرزانه دانند یکی از نوع آنان هستند ــ یک موجود انسانی، ‌ کنند، چون می ‌ رجوع می تواند ‌ آید، می ‌ الاصول،که از دل اندیشیدن عمومی برمی ‌ نه بیشتر. توصیه، علی نویسـد: «اینکـه پادشـاهان ‌ کنـد، می ‌ ی سـرّی را در آن بیـان می ‌ ایکـه مـادّه ‌ کانـت در پایـان تکملـه 38 ورزیکننــد یــا فیلســوفان پادشــاه شــوند، مــورد توقــع نیســت، ولــی ایــن هــم چیــزی ‌ بایــد فلســفه کن ـد. ‌ نیسـتکـه آرزوی آن ب ـرود، زی ـرا تمل ـک ق ـدرت لاجـرم نی ـروی داوری آزاد عقـل را فاسـد می انــد) نبایــد بگذارنــد کــه ‌ هــای برابری ‌ ولــی اینکــه پادشــاه و درباریــان (کــه تحــت حکومــت قانون طـور عموم ـی سـخن ‌ ی فیلسـوفان از می ـان برون ـد ی ـا خام ـوش شـوند، بلک ـه بای ـد بگذارن ـد به ‌ طبق ـه افکن ـد؛ ‌ ی هـر دو می ‌ ایکـه پرتوی ـی ب ـر مشـغله ‌ گون ـه ‌ ناپذی ـر اسـت، به ‌ بگوین ـد، ب ـرای هـر دو اجتناب انگیـز ناتـوان اسـت، ‌ دادنگـروه یـا باشـگاهی فتنه ‌ طبیعـت خـود، از شـکل ‌ و چـون ایـن طبقـه، بنـا بـه توان ـد مظن ـون ب ـه تروی ـج پروپاگان ـدا گ ـردد.» ‌ نمی ‘Toward Perpetual Peace’, 8:369.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2