نامه‌های زندان

137 نسرین ستوده تر از من است، ولی برایم نامه بنویس ‌ دانمشرایطتو بسیارسخت ‌ عزیزم، می ای بعد از ملاقات در ‌ و از همین طریق بفرست. سعیکن تا چند دقیقه ام به دستت برسد. ضمناً برایم بگو بازتاب ‌ سالن بمانی تا اگر چیزی داده ها به ‌ اتهم بگو. راستیکتاب ‌ خودداری از ملاقاتچیست. از وضع مالی کنم. ممنونم. مخصوصاً ‌ ی آنها را شروع می ‌ زودی مطالعه ‌ دستم رسید. به خیلی ذوق و شوقکتاب ماندلا را دارم. کنم آن را ‌ امکه خواهش می ‌ کاره فرستاده ‌ رضا جان، یک تابلوی نیمه برای تکمیل، به دست نازنین برسانکه در مرخصی است. سعیکن از طریق تلفن نباشد. ضمناً قبل از آنکه آن را برای نازنین بفرستی، دو عدد اشکن. به نازنین بگو تابلو (دست و پا و صورت ‌ ایضمیمه ‌ گواشسرمه های سوسن. (یا تو از او بگیر و به ‌ ها) را تکمیلکند و بدهد به بچه ‌ بچه های سوسن بده). چیزهاییکه نازنین باید تکمیلکند، دست و پا و ‌ بچه ها روی مقوا استکه مقواها را باید دربیاورد و بچسباند و ‌ صورت بچه ها ‌ همچنین رنگخورشید و ماه (شبو روز)خورشید و ماهشرا وستاره ها را ‌ ایِ زمینه را بزند. بچه ‌ چسبانیم. فقط رنگ نارنجی و سرمه ‌ را ما می هم اگر چسباندنش زحمت دارد، فقط روی مقواها دربیاورد. ما خودمان چسبانیم. زیاد تلفنی با او صمیمیصحبت نکن و به او اطمینان بدهکه ‌ می کنی. ‌ از این بابتمراعاتمی یملاقات،حرفستاره ‌ ماجراییرا برایتبگویم. مندر آخرینجلسه و هانیه را با تو زدم. فرداش لواسانی به بند آمد و از دفتر زندان این دو نفر ای با نسرین ستوده دارید؟» ستاره (اشرف ‌ را خواست وگفت «چه دوستی علیخانی) خیلی ترسیده بود، ولی هانیه خیلی شجاعانه جلویش ایستاد و

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2