نامه‌های زندان

های زندان ‌ نامه 74 هایشان ‌ از تهِ ته دنیا به وسط دنیا برگردند. در مورد تو هم بگذار تمام بازی وقت ‌ های آسشان را روی میز چیدند، آن ‌ ی برگه ‌ را دربیاورند. وقتی همه تر شدم. به من توصیهکرده ‌ شود، و اینطوریکمی آرام ‌ شان تمام می ‌ بازی کنم. حرفت را ‌ ام را می ‌ یسعی ‌ بودی روشمبارزه را عوضکنم، حتماً همه وکمال قبولکردم. در مورد جایزه، به دلیلخبر دیروز، بازهم بهتر است ‌ تمام احتیاطکنیم و همان پیام را با حذف اهدا بفرستیم. در واقع اصلاً جایزه تر است. در مورد عینک، دستت درد ‌ را بهکسی اهدا نکنم، این عقلانی اشخوباستو ‌ نکنه،چه عینکی است! اینقدر بهصورتم زیباست! شیشه زنم، ‌ رسد. ازهمه بالاتر، وقتی بهچشممی ‌ جنسشهمخیلیعالی به نظر می اند ‌ ایکه به خرج داده ‌ ها را با سلیقه ‌ یک دنیا عشق و محبت آن دختر خانم های مهر و دوستی استکه برایم یک دنیا ‌ بینم. به آنها بگو همین پیام ‌ می دانی چه چیزهایی را به من بگویی. دیروز، ضمناً ‌ ارزد. تو هم خوب می ‌ می شان ‌ از قسمت مردان، یکی از آنها یکگردنبندی راکه جزو صنایع دستی کنند ـکه خیلیکار سخت، پرزحمتو ‌ یخرما درستمی ‌ استو با هسته ای است ـ برایم فرستاده بودند.گفته بودند به فلانی بگویید با عشق ‌ ارزنده ام. خلاصه خیلی هوایم را دارند. ‌ و محبتِ تمام، فقط برای او درستکرده رضای عزیزم، البتهکه من طاقت مجازات تو را ندارم، اما شاید اینها کنم و سعی ‌ خواهند از این طریق مرا رام کنند. شرایطت را درک می ‌ می ها چقدر ‌ خاطر بچه ‌ دانم به ‌ کنم بازهم هرچه بیشتر آرام و آرام باشم. می ‌ می ی ناجور اینها که بالای سر آدم باشد خیلی بد است. ‌ نگرانی و این سایه دانم ‌ هاست. می ‌ دانم ظرفیت و تحمل تو خیلی بیش از این حرف ‌ اما می خاطر خرید ملکِ دفتر، خیلی تحت فشار مالی هستی. اما اگر بازهم ‌ به

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2