نامه‌های زندان

93 نسرین ستوده دخترعزیزم یقشنگم،سلام ‌ مهراوه امیدوارمحالتخوبباشد.ساعتسه بعدازظهر پنجشنبه، پنجآبان است. بینمتان. ولی با وجودیکه دلم برایتان تنگ ‌ دیگر مطمئنشدمکه امروز نمی ها هستیم. عزیزم، خواهش ‌ تر از اینحرف ‌ کنم من و تو قوی ‌ است، فکر می کنم ناراحت نباش. فکر کن مامان به یکمسافرتخارج از کشور رفته ‌ می ام بعد از این، برایتهر هفته نامه بدهم. تو ‌ و کمی دیر کرده. تصمیمگرفته هم لطفاً گاهی برایم نامه بده.خودتنامه را بنویسو اگر دوستنداریبابا اتچیست، رعایت ‌ بخواند، لطفاً به او بگو، مطمئنم اگر بداند که خواسته شناسی. ‌ کند. خودتکه بابا را بهتر می ‌ می هایم را ‌ خواهم بچه ‌ ی دادسرا آمده بود. منگفتمکه می ‌ دیروز نماینده ام ‌ ام، البته تا حالا با نامه ‌ حضوری ببینم، به آقای رشته احمدی هم نامه داده مخالفتنکرده، ولیهنوز تصمیمی نگرفته است. همینکههنوز تصمیمی کنم آرامشترا حفظ ‌ تواند معنیخوبیداشته باشد.خواهشمی ‌ نگرفته می کن تا به نتیجه برسیم. تصورم این استکه دوباره ملاقات بدهند. عزیزم، روم. ولی ‌ امکه با چادر ملاقات نمی ‌ ی قبلیکه منتشر شد،گفته ‌ من در نامه

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2