نامه‌های زندان

های زندان ‌ نامه 94 ها برقرار شد، با چادر یا بی چادر به ‌ بعد، تصمیمگرفتمکه اگر ملاقات دیدنتان بیایم. بازهم دوستدارم نظر تو را بدانم. ای و با صدای ‌ ات را برداشته ‌ تان مقنعه ‌ ام جلوی مدرسه ‌ عزیزم، شنیده ای. البته این کار تو خیلی شجاعانه بوده است. اما ‌ بلند اعتراضکرده گفتی ‌ شدی، می ‌ تر بودیگاهیکه ناراحت می ‌ یادت هست وقتیکوچک شوم؟ ممکن است ‌ خواهی مرا عصبانیکنی، اما من عصبانی نمی ‌ تو می بازجویان من فکر کنند تو دختر عزیزمکه خیلیهم باصبر و تحملهستی، کنم آرامشترا حفظ ‌ ای. بازهمخواهشمی ‌ صبر و تحملترا از دستداده گذرانم. ‌ ام و روزگار خوبی را می ‌ کن. من هم اینجا آرامشم را حفظکرده شاید اگر مدتی بگذرد و به من ملاقات بدهند، از اینها بخواهم یک روز کنم سالن را برایت بکشم، ‌ شما را به سالن بیاورم. ضمناً دارم سعی می طورکه خواسته بودی. همه اینجا دوستت دارند و با تحسین از تو ‌ همان کنم و منتظر دیدارت ‌ کنند. من هم طبق معمول به تو افتخار می ‌ یاد می مانصبر ‌ هستم. قسمتزیاد موضوعگذشته وکمشمانده است. باید همه وحوصله به خرجدهیم. تا این نامه به دستتبرسد، سه هفته هم تمامشده بینیم. ‌ یبعدشهمدیگر را می ‌ و یکشنبه بوسمت ‌ هزاران بار می قربانت مامان نسرین ۱۳۹۰ آبان ۵ اوین ـ دهم از ‌ ام که می ‌ ضمناً عزیزم، برای تولدت یک سِتکامل درستکرده حالا برایت بیاورند. سه تا کلاه خوشگل هم هستکه یک قرمز و یک

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2