جستاری در ناپدیدسازی قهری 86 را بررسی کردهام. اولین پرونده مربوط به محمدرضا بهکیش است که در یک درگیری مسلحانه در تهران کشته شده و محل دفن او نامشخص است. سپس به بررسی پرونده زهرا بهکیش که احتما در ال زیر شکنجه کشته شده و محل دفن احتمالی او در گورستان خاوران نامشخص است پرداخته ام. در ادامه پرونده محسن بهکیش را که در زندان اوین اعدام شده و بنا بر اسناد رسمی در محلی مشخص در گورستان بهشت زهرا دفن شده است مورد بررسی قرار داده ام. در خاتمه پرونده مهرداد پناهی شبستری که در کشتار تابستان 1367 در زندان اوین اعدام شده و محل دفن وی نامشخص است بررسی شده است. نیاز به بحث بیشتر نیست که همه این افراد یا در درگیری با ماموران دولتی کشته شده اند و یا آزادی آنان توسط ماموران دولتی سلب شده است. پس با اطمینان می توان گفت که عنصر اول و دوم ناپدیدشده گی (به جدول 3 در فصل دوم مراجعه کنید) یعنی )1 " سلب آزادی برخ یل الف م فرد ناپدی دشده " و )2 " دست داشتن دولت " در همه این موارد محقق است. عالوه بر آن و همانطور که در فصل سوم توضیح دادم از نظر «گروه کاری» و «کمیته» خارج کردن فرد از حمایت قانون نتیجه تحقق سه عنصر دیگر ناپدیدسازی است و نیازی به ارائه مدارک برای آن وجود ندارد. لذا الزم است که نشان داده شود که در این مطالعه موردی تنها عنصر سوم تعریف ناپدیدشده گی یعنی ماموران دولتی پس از سلب آزادی برخالف میل فرد از پذیرش " مسئولیت سلب آزادی " امتناع کرده و یا از دادن اط ات الع در مورد " سرنوشت یا مکان " فرد طفره رفتهاند. محرز بودن وجود این سه عنصر در پیوستگی با هم سبب خواهد شد که بتوانیم ناپدید سازی را از جرایم مشابه تفکیک کنیم. در فصل سوم توضیح دادم که اگر یک فرد ناپدیدشده باشد این پرونده در صورتی از طرف «گروه کاری» پذیرفته خواهد شد که گروه متقاعد شود که دولت با انجام تحقیقات مستقل، بی طرفانه، جامع و موثر بتواند اطالعاتی بر اطالعات ی که منبع ارائه کرده است اضافه کند. پس در مطالعه این چهار پرونده به این پرسش پاسخ خواهم داد که آیا دولت قادر است اطالعات بیشتری در اختیار «گروه کاری» و خانواده قرار دهد.
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2