۸ نجف دریابندری دربارهی تناقض تودهای بودن و داستانکافکایی نوشتن روزی به منگفت: «وقتی متوجه شدم که کافکا نمیخوانند، خیلی تعجب کردم و فهمیدم که من اصال از یک خانواده ی دیگر هستم.» او هیچ گاه به دنبال ادبیات حزبی نرفت و بعدها هم که به زندان افتاد، به ترجمه ی تاریخ فلسفه ی غرب پرداخت. این ها نشان از تفکر متفاوت او داشت. من آنموقع فاکنر و همینگوی ترجمه می کردم و بعدها متوجه شدمکه اینکارها در حزب توده نامتعارف است. مثل این استکه یک چیزی را قات ی کرده باشی. سال ها بعد داستان کوتاهی از همینگوی ترجمهکرده بودمکه به آذین نپذیرفت آن را در مجلهی صدف چاپکند. به آذین آن وقت ها صدف را اداره میکرد. داستانی هم ترجمه کرده بودم از جان گالزورثی. به آذین به وسیله ی محمدجعفر محجوب پیغام فرستاده بود که مطلبی بهش بدهم. من این داستان را فرستادم. چاپ نشد. تنها نسخه ای هم بود که داشتم. از بین رفت. پرسیدم چرا چاپ نشد؟ محجوب گفت: به آذین با مضمون داستان مخالف بود. داستان همینگوی « گربه در باران» بود، یعنی به این عنوان ترجمهکرده بودم. داستانی استکه الیه های عجیبی دارد . موضوع این استکه اشخاص داستان بچه ندارند و... . یکی از داستان های درجهیک همینگوی است. آقای به آذین نوشت که دوستان عزیز، دنبال این جور ادبیات نروید. این ادبیات مردمی نیست! ما خیلی پکر شدیم. مقصودم این استکه در حزب توده دو تفکر جدا از هم وجود داشت که در خود من فی الواقع هر دو تا وجود داشت. ازیک طرف داستان های همینگوی ترجمه می کردم و ازطرف دیگر مقاله های آن چنانی در روزنامههای حزب مینوشتم. ولی باید گفتکه آن تفکر توده ای برای من خیلی سطحی بود. زندگی نجف دریابندری پس از آن سال ها که با وی به گفتو گوی دوستانه می نشستیم ــ و خواهید خواند ــ گفتنی های فراوان دارد. در آن سال ها او هنوز سرحال بود و خنده های معروفش تا اندازه ای برقرار بود. هنوز به دفتر زهرایی در نشر کارنامه رفت وآمد میکرد. هنوز پاره ای داستان هایکوتاه همینگوی را ترجمه یا اص کرد، الح می به امید آنکه مجموعهی قصه های او، که گویا حدود هشتاد داستان است، منتشر شود. (خوشبختانه ۲۱ داستان از آن داستان ها در پاییز ۱۴۰۲ با مقدمه ی سهراب دریابندری انتشار یافته است. ) هنوز به زیبادشتکرج می رفت، اما دیگر توان سابق را نداشت. دیگر نجف سابق نبود. نوشته ها و گفته هایش هم دیگر مانند سابق نشد. مثال مانند گفت وگوی ناصر حریری با او که تحتعنوان یکگفتوگو چاپ شده است از کار درنیامد. یکگفتوگو ، که
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2