نجف دریابندری

۱۱۹ گفت وگو درباره ی ادبیات شود . این بنا، در تصور من، روی سادگی و فروتنی، روی قاپیدن عبارتهای بیانکننده و زنده از دها ن مردم ساخته شده. هدایت می گوید داستانها ی کافکا در اروپا «تأثیر آب زیرکاهی داشت». این مطلب را از این بهتر چطوری می شودگفت؟ منظورم از طرح این مطالب این است که جریانها ی بعدی، آن مسابقهی نثر نویس ی و بازی درآوردن با زبان، درحقیقت بریدن از سنت هدایت بود و بازگشت به سنت قدیمتر ی که به صورت نوعی بیماری مزمن در ادبیات قدیم ما وجود داشت. اما جالب این استکه این بازی را گاهی به خود هدایت بیچاره هم نسبت میدادند.گمان می کنم سرچشمهی این توهم مطلبی بودکه یک وقت توی یک نشریهی انگلیسی دربارهی زبان بوف کور هدایت نوشته بودند. سال ه ا پیش یک مجلهی انگلیسی یک شماره مخصوص ادبیات جدید ایران درآورده بود. ترجمهی چند داستانکوتاه از چوبک و آل احمد و یکی دو تای دیگر و یک قطعه از بوف کور هم توی این مجله چاپ شده بود. این قطعه همان قطعهی معروف « شب پاورچین پاورچین دور میشد...» بود. در واقع، معروفیت این قطعه از همان ج ا شروع شد. مترجم این قطعه،کهگمان می کنم پروفسور آربری بود، چند خط از فارسی این قطعه را هم با خط فونتیک چاپکرده بود. ظاهرا برایاینکه به خوانندگان انگلیسی یک تصوری بدهد که زبان عجیبوغریب فارسی چه صداهایی دارد. ظاهرا ً بعضی اشخاص تصورکردند که آربری رازی یا سحر خاصی در اینکلماتکشفکرده. درنتیجه، این قطعه به عنوان نمونهای بلکه شاهکاری از «استیل» هدایت معروف شد و هدایت هم در ردیف «استیلی ست»ها قرار گرفت. من یادم نیست هدایت آن موقع زنده بود یا نه،گمان نمیکنم؛ ولی اگر این قضیه را میشنید، خیال میکنم می گفت این غلطها به آن فرنگی فالن نشور نیامده. شما به مسابقهی نثرنویسی و بازی درآوردن سر زبان اشارهکردید. آیا منظورتان کارها ی ی استکه آل احمد و گلستان در نثر فارسیکردند؟ راستش این تخم لق را به نظر من چوبک توی ده ا ن آن حضرات انداخت، ولی خودش زیاد دنبالش را نگرفت. در همان سالهای ی که اتومبیل شخصی رفتهرفته عمومی شد، « استیل شخصی» هم باب شد. بعضیها به طور طبیعی نوعی استیل شخصی دارند،که اشتباه ناپذیر است. مثل فردوسی در شاهنامه ،

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2