نجف دریابندری

۱۳6 نجف دریابندری آن موقع در زندان بود. او دن کیشوت ر ا می خواند . من هم میخواندم. در واقع، به نوبت می خواندیم و در جریان داستان قرار میگرفتیم. به همین جهت،گاهی که در کریدور زندان قدم میزدیم، ادای آدمها ی دیگر را درمیآوردیم و میگفتیم این «پانچو» است مث . ال من هیچکتابی نخواندهامکه اینقدر مرا تحتتأثیر قرار داده باشد یا مرا اینقدر عوضکرده باشد. چند سال پیش که راجع به زندگی شما صحبت میکردیم و در جاهای دیگر هم از شما خواندهام،که از تأثیر صادق چوبک و مخصوصا «خیمهشببازی» بر زبان خود میگفتید. اینکتاب چه چیز یا چیزهایی داشتکه در کتابهای دیگر پیدا نمیشد. اساسا ربطش با ترجمه چیست؟ عرض شود به حضور شما که بنده مدرسه میرفتم. یک معلمی داشتیم که اسمش آقای هروی بود. معلم شیمی بود. معلم ادبیات ما خیلی اهل ادب نبود؛ یعنی در واقع، از این چیزها خبر نداشت. ولی معلم شیمی ما،ًکه اتفاقا اهل رشت بود، اهل ادبیات هم بود و خیمهشببازی را خوانده بود. این آقای هروی اگرچه معلم شیمی بود، ولی ال گاهی سر ک س چیزهایی هم میگفت، ازجمله یک روزگفت اخیرا کتابی خوانده به اسم خیمهشببازی از صادق چوبک و تعریف کرد که این خیلی کتاب جالبی است . یادم هستکه آن موقع من داستانها ی علی دشتی را می خواندم و چون به نظرم جالب می آمد، یک چیزهای ی هم به سبک دشتی مینوشتم. بعد که آقای هروی این را گفت ، من کنجکاو شدم که کتاب را پیدا کنم و پیدا کردم و خواندم و بهکلی عوض شدم. برای اینکه من دیدمکه «داستان» اصال یعنی چی. خیمهشببازی کتاب جالبی است . کار نداریمکه چوبک بعد از اینکتاب انتریکه لوطیا ش مرده بود را چاپکرد که البته آن هم جالب بود، گرچه یک خرده فرق داشت و بعد از آن دیگر به نظر من افت کرد. بههرحال، ال این کتاب اص مرا بهکلی عوض کرد. وقتی که خواندم، به این نتیجه رسیدمکه اصال نوشتن یعنی این، دشتی چرند مینویسد! تا آن موقع داستانها ی هدایت چاپ شده بود. آنها را نخوانده بودید؟ آره، چاپ شده بود، ولی مثل اینکه هدایت را بعد از چوبک خواندم. بعد از اینکه خیمهشببازی را خواندم، شنیدم که چوبک کسی دارد که در حکم استاد اوست. آن وقت متوجه شدمکه اینها اصال یک حکایت دیگر است. البته می دانید کهکارهای

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2