نجف دریابندری

۱۴۰ نجف دریابندری بسیار خوب، وداع با اسلحه را تازگیها نخواندهاید. بقیه را که حتما نگاه ال کردهاید، مث پیرمرد و دریا ، هکلبری فین ، بازماندهی روز و... . بین اینها کدام را بیشتر می پسیندید؟ نمیدانم، ولی گمان میکنم هکلبری فین و بازماندهی روز ر ا، به قول تو، بیشتر میپسندم، ال ولی یقین ندارم. مث حقیقتش این است که پیرمرد و دری ا را من خودم زیاد دوست ندارم! چرا؟ یک وقتی همگفتم، مثل اینکه این را... زمانی ترجمهکردید که به تلویزیون رفته بودید. آره . اینکتابگویا در سال ۱۳۳۱ درآمد. همان موقع خواندم، ال ولی اص به فکر ترجمه اش نیفتادم. بعدها یادم هست که همایون صنعتیزاده به من گفت چرا این کتاب را ترجمه نمیکنی؟ گفتم راستش هیچوقت مرا وسوسه نکرده، بههرحال نکردهام. گفت کوششی بکن. من برداشتم سه چهار صفحهاش را ترجمهکردم. این زمانی بودکه در انتشارات فرانکلین بودید که صنعتیزاده رئیس آن بود؟ آره . ترجمه کردم، ولی به نظر من درنیامد. گذاشتمشکنار. به آقای صنعتی هم گفتم نه، این کار من نیست. بعد از فرانکلین که به تلویزیون رفتم، ویراستار فیلم ه ا یی بودم که دوبله میشد. فیلم پیرمرد و دریا آمد و من ناچار بودم یک کاری بکنم؛ یا بایستی می دادم به اشخاص دیگر ترجمهکنند که هرچه فکر کردم کسی به نظرم نیامد، یا باید خودم ترجمه میکردم. درنهایت، فکر کردم خودم ترجمهکنم. می دانید که مقدار زیادی از متن فیلم همان متنکتاب است. نشستم و متن فیلم را ترجمه کردم. مدتی بعد از اینکه فیلم پخش شد، از تلویزیون درآمدم. بعد برداشتم ترجمهی متن فیلم را با اصلکتاب مقایسهکردم. دیدم که کم وبیش همان است، فقط بعضی جاها افتادگی دارد. نشستم افتادگیهایش را درستکردم و، بههرحال، همینکه می بینید درآمد. ولی حقیقتش این استکه هیچوقت از نتیجهی کار، آن جوریکه دلم میخواست، راضی نبودم. حاال هم

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2