نجف دریابندری

۱7۰ نجف دریابندری نجف هم در نوزده سالگی یک گل سرخ برای امیلی را ترجمه کرد و از همان زمان نثری بهغایت توانا از خود به یادگار گذاشت که به قول منوچهر انور در زبان زنده او را شایستهی جبهای از جبهها ی دهخداکرده است. زبان زنده گفتم ، یادم افتاد یکی از بحثها ی مهم محفل جمعهها موضوع همین کتاب زبان زنده بود، به خصوص آن قسمت که در هر شعر و در هر بیت روی چه کلماتی باید تکیه کرد تا معنای شعر درست منتقل شود. این چیزی بود که تقریبا در پی خواندن هر بیتی از حافظ ازسوی منوچهر انور مطرح میشد. هرچند تمام دوستان با آقای انور هم عقیده نبودند، اما بحث خوب و مفیدی بود. صحبت شعرخوانی شد، یاد قدرت الله مهتدی افتادم. قدرت الله مهتدی مترجم بود و انسان شریفی بودکه چند سال پیش درگذشت. مهتدی در سالهای آخر عمر از یاران همیشگی جمعهها بود. یادم نیست چه کسی او را به محفل آورد یا معرفی اش کرد، ولی از یاران پابرجای جمعهها شد. مهتدی اواخر عمر دوست می داشت قصیدههای بلند، به خصوص قصاید ملک الشعرا بهار و سعدی ، را از بر کند و در جمع بخواند، اما با وزن و آهنگ شعر آشنای ی کافی نداشت و باید اعتراف کرد که شعر را بد می خواند . حافظه اش مانند حافظهی فروزانفر که نبود. در میانهی خواندن دچار فراموشی میشد و گیر میکرد. ما تحمل میکردیم، چون اینکار به حافظهاشکمک می کرد و تحسینش میکردیم، ًچون واقعا در سن وسال ما حفظکردن قصیدهی بلندی مثل « ای نفس اگر به دید ه ی تحقیق بنگری / درویشی اختیار کنی بر توانگری» کار آسانی نیست، ولی او این کار ال احتم اً بیهوده را به جان می خرید و برای ما میخواند. منوچهر انور تاب نمی آورد و به گمانم بیشتر از خوانش بد او عصبانی می شد و سرانجام هم کاریکردکه دیگر مهتدی شعر نخواند. انور حق داشت، چون او ، ال خودش در درست خواندن هر بیت وسواس دارد. ثانیا، شعر وقتی بد خوانده شود، حال شنوندهی آشنا به شعر را بد میکند. حرفها ی انور سبب دل خوری مهتدی می شد، چون خودش عقیده داشتکه جواز دکلمهکردن شعر را از تقی روحانی، گویندهی معروف، گرفته و تقی روحانی به او گفته که خوب میخواند. اما من خیال نمی کنم نجف از کار مهتدی بدش می آمد، چون آن طور که تقیزاده برای

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2