نجف دریابندری

۳۸ نجف دریابندری گذاشته بودند «ماهروی ان شناگر». اسم شوهرش هم « هنری جیمز» بود. ترومپت میزد. آنموقع هنری ج ی مز با آن ترومپتشکلی طرف دار داشت. ضمنا فیلمهای انگل ی سی هم بود. فیلمهای انگلیسی غالبا جدی بودند. حاال هم باز سینمای انگل ی س برگشته به سنت خودش و فیلمهای خی لی خوب درست میکنند. به هرصورت، از وقتی که من رفتم به ادارهی انتشارات شرکت نفت، دنبال ف ی لم و س ی نما خیلی زی اد بودم و مدتی که آنجا بودم نقد فیلم می نوشتم . کوتاه، خیلی کوتاه. زیر نوشتهها هم امضا میکردم «ن.د.». در گی رودار نوشتن همین مطالب بودمکهگرفتار شدی م و افتادی م به زندان. آبادان به همان نسبتیکه سی نما داشت سالن سخنرانی و تئاتر و چی زهای دیگر هم داشت؟ یعنی به لحاظ فرهنگی از هر حی ث قوی بود ی ا فقط در بخش سینما قوی بود؟ نه . البته باشگاه ایران ی ک سالن سخنرانی داشت که اتفاقا آنجا هم میرفتیم و سخنرانی میکردیم. مبارزه برای انتخاب هیئتمدیرهی باشگاه، که خودش داستانی بود. از خیلی قدیم، باشگاه هیئتمدیرهای داشتکهکارش را میکرد و کسی نمی دانست چی به چیست. در سال ،۱۳۳۰ که د ی گر نسل جدیدی به م ی دان آمده بود، ما حمله کردیم و رفتی م باشگاه را گرفتیم. ی عنی در انتخابات باشگاه شرکت کردی م و برنده شدیم. شرکت نفت هم چارهای نداشت، راهی نداشت جز آنکه قبول کند. اعضا رأی داده بودند. چارهای نبود. شرکت نفت باشگاه را داد دست ما. ای ن باشگاه چه اهمی تی داشتکه برای ادارهاش مبارزه میکردید؟ برای ای نکه ج ای ی بودکه تمامکارمندها شبها میآمدند آنجا. جای خیلی وسیعی بود. باغ خی لی وس ی عی داشت. سالن خ ی لی قشنگی داشت. سالن بیلیارد داشت. سالن سخنرانی، سالن ارکستر. گاردنپارتیهای ش معروف بود. ال خ صه، همه می آمدند آنجا. ال شما باشگاه ایران را ندیدهای؟ مثل اینکه ا ن دست سپاه باشد. بگذریم. سال بعد هم شرکت نفت بسی ج کرده بود که باشگاه را بگیرد. ولی ما باز برنده شدیم، چون ما جماعتمان خیلی زیاد بود، اما وقتی دیدند اینطوری است نگذاشتند آرا خوانده شود. صندوق راگرفتند. مکافاتی شد. ی ک بار رفتیم

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2