نجف دریابندری

65 گفت وگو درباره ی زندگی ی عنی خبرچیًنی را بعدا در بی رون هم ادامه داد؟ نه دیگر. وقتی حبسش روشن شد، دیگر قطع ارتباطکرد. آخر دستگاههای امنی تی کسی را که عضوشان شد به ای ن راحتیها که رها نمیکنند. والله من نمی توانم حکمکنم، ولی اینقدر می دانمکه ساواکی نبود. البته ساواک که آن موقع نبود. همان رکن .۲ ولی زندانیها، بههرحال، ازش خ ی لی مالحظه داشتند، چون او را آدم دستگاه میدانستند. تنها کسی که از این چی زها خوب اطالع داشت عباسگرمان بود، چون که سروژ تمام جریانات را می آمد به عباس گرمان میگفت. بهشگزارش میداد. بههرحال، وقتی به زندان قصر منتقل شد د ی گر آدم دستگاه نبود. وقتی که آزاد شد که دی . ال نبود گر اص دنبالکار و زندگی بود . فرضکن می رفت سازمان برنامهکار میگرفت. ی ادم هست سالهای ۱۳57 و ۱۳5۸ که آن لی ست معروف ساواکیها و خبرچینها منتشر شده بود رفته بود گرفته بود، ماشی ن کرده بود، تکثی ر کرده بود. گاهی برای من روشن میشد که ای ن آدم دستگاهی نشده، بلکه برای نجات خودش ی ککارهایی کرده. بعد هم که حکمش راگرفته، قضی ه تمام شده. )۳ ( تقی زاده : آخرسری سرطان گرفته بود و ما او را در خانهی نجف میدیدیم. مدتی هم در کشورهای عربیکار میکرد؛ قطر، دبی، آنطرفها. آره، آخرسر که رفته بود فرانسه. چند سالی فرانسه بود. بعد آمد ای ران و رفت قطر . آنجا هم کار میکرد. آدم خ ی لی عج ی بی بود، ولی به نظرم دولتی نبود. ب ه طوریکه یک دفعه یادم میآید که بهطور خی لی خصوصی به من گفت که به خدا من جزو قهرمانان هستم، چون من خودم رفتم یککارهای ی کردم که نجات پ ی داکنم. ال ولی حا دیگر تمام شد. بله برای من هم سروژ آدم جالبی بود، تا وقتی که فقط با آثارش آشنا بودم. اما وقتی شنی دمکه آدمکشته، همهچی ز عوض شد. همهچی ز در ذهنم فروریخت. آن آدمیکه اهل ادبی ات بود بدل شد به جانی. شنیدهام حزب قصد کشتنکسی راکرده و به سروژ مأموری ت دادهکه او را بکشد. سروژ در آن ایامگویاکشتیکج

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2