زنی آرایش روزگار

107 های تن ‌ توسنی سازد و از اندیشیدن به یا ‌ دهد، هم در آنحالکه او را مقید می ‌ «عین» یاری می 1 دارد. ‌ ای از موضوعات باز می ‌ بیان پاره مفهوم «ایدئولوژی» و نقش آن در تولید سوژه را چه در نظراتکلاسیک نهیم، چراکه ‌ ی فکریکناری می ‌ گرا و چه از منظر متأخران این نحله ‌ مارکس اند، آگاهیْ عرق تن نیستکه فقط از جسم مادی انسان تراوش ‌ کهگفته ‌ چنان کند. در فصل پیشین تا حدی ناخوانایی رویکرد ایدئولوژیک را در تحلیل هایتاریخی عصرطاهره نشاندادیم. از رویکرد مارکسیسم کلاسیک ‌ واقعیت ای در کار نیست، تنها ‌ ، فردیت یا سوژگی ‌ سرمایهبیان خود مارکس در ‌ و به توانقائل ‌ «مردم»اندکهدرفراگشتمناسباتاجتماعینقشدارندوتا آنجامی یافتگیوتجسمیازمناسباتومنافعطبقاتی ‌ به «فرد» بودکه بیانگرشخصیت بینیم، ایدئولوژی ‌ که مثلاً در آلتوسر می ‌ باشد. در رویکردهای متأخر، چنان دیگر آن آگاهی واژگون از نگاه مارکس نیست و نه چیزی واحد، بلکه متکثر در جریانی روزمره استکه ‌ ها ‌ ای از ایدئولوژی ‌ صورت مجموعه ‌ و پراکنده به ی ‌ گیرد. از نگاه آلتوسر، این مجموعه ‌ یحاکم را نیز در بر می ‌ ایدئولوژی طبقه سازد و سوژه در واقع اثر و ‌ ایدئولوژیک در روندی از تخاطب سوژه را برمی هاست. از هر دو رویکرد در نهایت، سوژه همچون یک ‌ کارکردی از ایدئولوژی بیان روشنی از این آگاهیِ ‌ آ گاهی،حاصلی از ایدئولوژی استو مشکل بتوان به صورتکشمکشطبقاتی دست ‌ شده همچونساحتی از مقاومتجز به ‌ مادی ایم، سوژه در واقع ‌ یافت. از رویکردی دیگر که ما در اینجا بدان نزدیک شده تعبیری از فوکو استو در رویارویی ‌ به )subjection( شدگی» ‌ روندی از «سوژگی پذیر ‌ دارد، فقط یکذاتکنش ‌ دارد و آنچه مقدر نمی ‌ با آنچهگفتمانْ مقدر می تعریفیفشرده ازگفتمانبا نگاهیبه فوکو 1

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2