زنی آرایش روزگار

121 های تن ‌ توسنی ی طوسیگفت: ‌ که عباسه ‌ در راه خدای مرد باشد، او را زن نتوانگفت، چنان چون فردا در عرَصات آواز دهند که یا رجال! اولکسیکه پای درصفرجال 14 نهد، مریم بُوَد.» نیازی به گفتن ندارد که در نصی که پایه و اساس این کلام مذکر را واسطه مورد خطابقرار نگرفته است. ‌ جا بی ‌ سازد، در قرآن، زن در هیچ ‌ برمی لحاظعقلیموجودیناقص ‌ در اینفرهنگمذکر،زندرذاتخودگناهکاروبه توان یافت. ‌ شد. در ادبیاتشواهد این فرونگری به زنان را فراوان می ‌ دانسته می ای را ‌ ی عاشقانه ‌ حتی از شاعری همچون فخرالدین اسعد گرگانیکه منظومه سروده، چنین نگاهی را به زن ویس و رامین ی عشقی ممنوع به نام ‌ درباره بینیم: ‌ می اند ‌ ها ناتمام ‌ زنانچوننیمه اند ‌ نام ‌ کاموزشت ‌ ازیراخویش کمدرچند روزیازهر ماه بودو ‌ ینشتخونی نجسدست ‌ تنزنعرصه کرد ‌ حتی از عبادتدرچنین روزهاییمنعشده بود. اما همین تن زنانه اغوا می دادکه فرهنگمردسالار آنرا ‌ و این اغوا حق انتخابیرا در رابطه با مرد به او می ماند. از ‌ ویژهگیسوان زن باید از نگاه نامحرم پوشیده می ‌ تابید. این تنو به ‌ برنمی ایو بدوی، ‌ توانگفتگفتمانحجابکه ازضرورتی قبیله ‌ نگاهی تاریخی می کشد، در ‌ تر بیرون می ‌ ی اعصار وجوامعِ پیشرفته ‌ فضیلتی اخلاقی را برایهمه کردن» ‌ وسایلیدیگر است.هردو،هدفیجز«ابژه ‌ یزنان» به ‌ ی«ختنه ‌ واقع ادامه و ایران، چشمان زن ‌ خود نیستکه در شرق اسلامی ‌ اند. بی ‌ تن زن نداشته )چاپچهاردهم. نشرزوار. ۱۳۸۳(، . تصحیحمحمد استعلامیالاولیا ‌ تذکرةفریدالدینعطار نیشابوری، 14 .۶۱ ص

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2