زنی آرایش روزگار

134 های تن ‌ توسنی ی اینشعر، ‌ خورد. در جهان آرزوشده ‌ اما این تنها دین نبودکه دفترشورق می جای ‌ جای ظلم، نظم و نسق به ‌ جای علم دروغین؛ عدل به ‌ علم حقیقی به زبانی در ‌ زبانی (غلق) جای خود را به هم ‌ نشیند و ناهم ‌ و آشوب می ‌ نظمی ‌ بی معنای «ملت» ‌ معنای مذاهب و فرق دینی و نه به ‌ میان ملل خواهد داد. ملل به حال پرسش این استکه 28 که از مشروطه به این سو مصطلح شد. ‌ مفهومی ‌ به سامانی)جهان ‌ در ذهنیتاینزنچه اتفاقی افتاده بودکه از یکسو واژگونی(بی گوید که ‌ دیده و از سوی دیگر از نویی سخن می ‌ ی پیرامون خود را می ‌ کهنه آید،که هنوز نیامده است؟ ‌ می اند که ذهنیت مدرن بودکه سنت را اختراعکرد و با پیدایی این ‌ گفته ذهنیت یا «آ گاهی نوین» از صدر مشروطه به این سو بود که ذهن ایرانی به «سنت» همچون یک مفهوم در برابر «نو» پی برد. پیش از آن در جهان شده نبود. اما ‌ مفهوم سنتشناخته ‌ همگون و هماهنگاوچیزی به نام سنتبه شده در شعر یادشده، ما ‌ ها پیشاز پیدایی آن آگاهی نوین در جهان ترسیم ‌ سال ناپذیر از «شب» و «روز» آشکارا ‌ صورت تقابلی آشتی ‌ رویاروییکهنه و نو را به بینیم. این تقابل، ابیات شعر را به هم پیوند زده است. از منظریکه این ‌ می ی قدرت ‌ گشاید، سنت وجود دارد و با همه ‌ شعر در برابر ما به جهان خود می کند، ذهنیت ‌ که شعر بیان می ‌ تر اینکه چنان ‌ قاهر خود وجود داشته استو مهم سراینده بر آن دانستگی داشته و خواستار رهاشدن از آن است. این خواست تعابیر مختلف ‌ رهایی را در شعرهای دیگر طاهره از هرآنچهگذشته است به بینیم. مثلاً در این بیت از یکی از شعرهایش: ‌ می زبانی ‌ صورتهم ‌ آید به ‌ دهد و آنچه از معنایبیتبرمی ‌ آنگره زبانیطاهره در اینجا یک«تعقید» را نشانمی 28 زبانیبرداشتنویسنده است. ‌ در برابر ناهم

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2