زنی آرایش روزگار

138 های تن ‌ توسنی تری ‌ یتاریخیانحطاطفرهنگیگسترده ‌ اینانحطاطادبیرا بایددربستره پیوندی تنگاتنگداشت. در دوران 32 دید که طی آن افولشعر با «زوال اندیشه» وسطایایرانی، ‌ این انحطاطکه با یورشمغول آغازشده بود،شبتاریکقرون ی ‌ هم در شبه قاره ‌ بیدل دهلوی را باید واپسین درخشششعر پساز حافظ، آن سرایی، زمینی خشک ‌ تنها پس از خود در تاریخ غزل ‌ هند، دانست. حافظ نه ی جواد طباطبایی، «حافظ آگاهی ملی ‌ گفته ‌ و بایر بر جاگذاشته بود، بلکه به ای از تاریخ ‌ تنها دوره ‌ آخر زمان تاریخ ایران را به بیان عرفانی پیوند زد و با او نه ی اسلامی ‌ ایکه در دوره ‌ گونه ‌ ایران به سر آمد، بلکه دفتر آ گاهی ملی ایرانیان به در 33 دنبال دو قرن سکوت تکوین پیداکرده بود، برای همیشه بسته شد». ‌ به ‌ گفتن نیستوکلیم ‌ همیندوران استکه نه فیلسوفو نهشاعر را یارایسخن ی دهم هجری، فضای فرهنگی ایران را ‌ کاشانی، شاعر سبک هندی در سده کند: ‌ چنینوصفمی کساستکلیم ‌ وطنخسوخار بی برو سواد وطن را از آستان بردار توانیم همچون جواد طباطبایی بر این باور باشیمکه در بررسی تاریخ ‌ می ی «آ گاهی» در ایران در مقایسه با سیر این آگاهی در اروپا، ‌ تحول سوژه روییم: رنسانس ایرانی پیش از دوران ‌ آمدِ عادت» روبه ‌ ما با یک «خلاف وسطایش رخ داده است. در تأیید این نظر باید افزود که اگر نخواهیم ‌ قرون فقط در ‌ آیند آن، مدرنیته را نه ‌ روایت اروپامحورانه از پیدایش رنسانس و پی شده» نیز بنگریم، باید ‌ بعدی زمانی، بلکه در بعد مکانی یا «فضایی مکانی تعبیریازجوادطباطبایی 32 .۴۵۸ ص ،ی انحطاط ایران ‌ ایبر نظریه ‌ دیباچه 33

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2