زنی آرایش روزگار

50 شبح یک نام بینیم: حرکتی از گرفتِ پوشیدگی به ‌ شده از طاهره می ‌ که در شعر نقل ‌ چنان ‌ آن رهایشدر آشکارگی: اگر به باد دهم زلفعنبرآسا را اسیرخویشکنم آهوانصحرا را ینام (سوژه) یا تعریف ‌ گشایانه ما شاهد تولد دیگرباره ‌ از نگرشساخت دیگری از آن اما همچون یک «امضا» هستیم، اما امضاییکه لزوماً در پای چیز بیرون از متن نیست و ‌ شود. از این رویکرد، اگرچه هیچ ‌ متن دیده نمی شود، اما ‌ اگرچه وجود منشأ صدور سخن همچون مدلولی استعلایی رد می سراینده و زبان )proper name( ِ یک نام خاص )aporia( بست ‌ سراینده در راه گشاید. از ‌ گوید )نام عام سراینده) در متن خود را بازمی ‌ که از خود سخن می یکه و تقلیدناپذیر 32 ای استدر اکنون متنکه واژش ‌ این رویکرد، امضاگذشته صورت یک ‌ دهد. در همان حالکه به ‌ ای را به یک متن اختصاصمی ‌ سراینده ، در کنار مفردات دیگر متن شعری )monument( صورت یک یادمان ‌ شیء، به شود (مرگسراینده) ‌ ی یکسراینده ناپدید می ‌ آید: نامیکه در زبان ویژه ‌ درمی مؤلف یا سوژگی در اثر 33 ماند برای آنکه ناپدید شود. ‌ تا بماند و نامیکه می بستی از این پیدایی/ناپیدایی، ‌ گشایانه در تناقضی یا راه ‌ از رویکردی ساخت کند. در این ‌ خاص/عام و بیرون از متن و در عین حال درون متن عمل می ای از بینامتنیت ‌ بستهمچنین یک«گذشته-حال» در متن و تکه ‌ آپوریا یا راه یمتنهمچون یک«گذشته» بیرون و پیشاز ‌ یا یادایادِ زبان آن است. سراینده متنجای ندارد و برخلافرویکرد بارتحتی در اثری نه مدرن همچونشعر توان از متن ازالهکرد. ‌ طاهره اینگذشته را نمی گفتن. ‌ معنای سخن ‌ از مصدر واژیدن به 32 33 Signéponge/Signsponge.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2