زنی آرایش روزگار

52 شبح یک نام های اصیل، امضایصاحبشان را در دل متن و در خود دارند ‌ استکه نویسش نه در پای صفحه با خود...». در اینجا شعر طاهره را با امضایی در خود، در خوانیم و این خوانش، باز امضای ماست بر ‌ تعبیر رؤیایی می ‌ «دل متنِ» آن به یاو:هرخوانشی ازمتنباز-امضاییاستکه ‌ پیچیده وچندلایه ‌ امضایدرهم دستخواننده در تأیید اصالت امضای نویسنده یا در اینجا در تأیید امضای ‌ به چنین استکه هر خوانشی در واقع یک 35 شود. ‌ شاعر در پایشعر گذاشته می توانگفتکه مرگشاعر، مرگ تجربی او ‌ از سوی دیگر می 36 نویسش است. در بیرون متن، آخرین امضای اوست بر شعرهایش. از این نگاه مرگ طاهره چنانکه در زمان ما اتفاق افتاد، از شعر ‌ در زمانخود و مرگمختاری شاعر آن آنها جدا نیست. امضای دیگری است در دل متن این دو شاعر بر امضاهای ی آنها. شعر این دوشاعر، مرگآنهاستو مرگآنها، ‌ درخودپیچیده وچندلایه گویی نیست. مرگی بدین معنا امضای ‌ شعر آنهاست و این فقط یک همان دستشاعر... . ‌ امضاهاستبه پایانتغزل عرف ‌ بار دیگر و از منظری بدیعی به موضوع تخلصبرگردیم. تخلصبنا به ویژه در قالب ‌ ترینکاربست آن به ‌ آید و این رایج ‌ شعر می ‌ در بیت آخر یک پاره زند که آن ‌ غزل است. تخلص در این جایگاه پایان سخن را در بیتی رقم می طورکلی ‌ نامند. اما غزل یا به ‌ را بیت مقطع در برابر «مطلع»، بیت آغازین، می (بازامضا و در اصطلاح counter-signature با نگاهی به مفهوم دریداییِ خوانش، همچون 35 کند.) ‌ حقوقی، امضایی بر یک امضا پای یک سند که صحت و اصالت آن را تأیید می .۳۷ ، صی پنهان حرف ‌ چهره 36

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2