جوامع مدرن بر سر نوعی رواداریِ نصفه و نیمه به توافق رسیده و پذیرفتهاند که در محدودهی نظم عمومی، مردم میتوانند هر مناسکی را که مایلاند به جای آورند زیرا هیچیک از این اقدامات بر نحوهی تصمیمگیریهای مهم یا نظم زندگیِ مدنی و شخصیشان تأثیری نخواهد داشت.
آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از تأملات تابستانی، اولین کتابی است که هاول نه بهعنوان روشنفکری دگراندیش بلکه در مقام نخستین رئیسجمهور چکسلواکیِ پساکمونیست نوشت.
در شرایطی که خطاکاری فراگیر باشد و موجب ظهور آشفتگی و ابهام اخلاقی شود، چگونه میتوان وارد عرصهی عمل شد؟ آیا در چنین شرایطی تفکر اخلاقی میتواند به وضوح عملی بینجامد یا با نشان دادن خطرات احتمالی منجر به بیعملی خواهد شد؟
گاندی [در سال ۱۹۴۶] در روزنامهی هاریجان نوشت: «با وجود اینکه خشونتورزی مشروع نیست، زمانیکه در دفاع از خود یا برای دفاع از بیپناهان بهکار گرفته شود بهمراتب بهتر از تسلیمِ بزدلانه، و در حکم عملی شجاعانه است... هرکسی بایستی این را دربارهی خود قضاوت کند. کس دیگری نمیتواند و حق ندارد که چنین کند.»
موضوع این کتاب، دوراندیشی است: این ایده که یکی از اولویتهای اخلاقیِ اصلیِ زمانهی ما بر جای نهادن تأثیری مثبت بر آیندهی بلندمدت است. دوراندیشی یعنی جدی گرفتن عظمت آینده، و اهمیت نقش خودمان در شکل دادن به آن. این کتاب حاصل بیش از یک دهه کارِ تماموقت است، که تقریباً دو سال از آن صرف راستیآزماییِ دادهها شده است.
محمود غفاری، کارگردان و نویسندهی روز سیب، میگوید سعی کرده است که فیلمی واقعی بسازد. او با اشاره به شرایط سانسور میگوید این آخرین فیلمی است که در ایران میسازد زیرا تصویر سینمای ایران از جامعه، جعلیست و او نمیخواهد در این جعل، همدست حکومت باشد. در حاشیهی برلیناله با او دربارهی روز سیب، تجربهی فیلمسازی تحت سانسور و نگاهش به جامعه و سینمای ایران گفتگو کردم.