سقراط میگفت: زندگیِ نیازموده، ارزشِ زیستن ندارد و آزمودنِ زندگی، جز همان گفتوگویی نیست که آتشِ وجدانِ ما را فروزان نگه میدارد؛ جز همان پرسشی که ما با خود یا با دیگری بهمثابهی خود در میان میگذاریم.
جوامع مدرن بر سر نوعی رواداریِ نصفه و نیمه به توافق رسیده و پذیرفتهاند که در محدودهی نظم عمومی، مردم میتوانند هر مناسکی را که مایلاند به جای آورند زیرا هیچیک از این اقدامات بر نحوهی تصمیمگیریهای مهم یا نظم زندگیِ مدنی و شخصیشان تأثیری نخواهد داشت.
در فاصلهی سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱، در پی شکست احزاب سنتی در مدیریت بحران اقتصادی ترکیه، حمایت از رهبری قدرتمند بهعنوان جایگزینی برای دموکراسی لیبرالی افزایش یافت. اردوغان و حزب «عدالت و توسعه» در سال ۲۰۰۲ و پس از این بحران اقتصادی طولانی با وعدهی آزادسازیِ سیاسی و اقتصادی به قدرت رسیدند.
این روزها که زنان ایرانی برای دستیابی به حقوق خود، از جمله لغو قانون حجاب اجباری، مبارزه میکنند، در ترکیه گروههای سیاسی رقیب دوباره برای کسب محبوبیت در بین اقشار سنتی، مسئلهی حجاب را مطرح کردهاند.
دین میماند، چه بخواهیم چه نخواهیم. تا زمانی که انسان از انسان بترسد؛ تا زمانی که نیازهای اساسی زیستی و روانی انسانها برآورده نشوند؛ تا زمانی که در جهانی، بهقول کارل مارکس، «بیروح» احساس ترس و بیپناهی و سرگشتگی کنیم؛ تا زمانی که کمک بخواهیم و به ما کمک نکنند؛ تا زمانی که بر ما ستم رَوَد و فریاد دادخواهی ما به جایی نرسد.
جامعهی رنگینکمانی و متکثر ایرانی در برابر دیدگان ماست؛ از افراد و گرایشهای بهشدت دینی تا افراد و گرایشهای بهشدت ضددینی. موضوع مهم، پیداکردن راهی برای همزیستی مسالمتآمیز جمعی است؛ راههایی همچون پذیرش تکثر، گفتوگو، تسامح، جدایی دین و دولت و روش حل اختلاف مانند دموکراسی و صندوق آرا و به رأی و رقابت قرار دادن برنامهها و نه عقاید.