باب و جامعۀ بابی ایران

باب و جامعۀ بابی ایران 84 اجساد را در کنار خندقی بیرون 209 صورت باب تنها اندکی رنجه شده بود. شهر انداختند تا طعمۀ حیوانات شوند. الدوله سپهر ، تاریخ نویس درباری دورۀ قاجار، نجات باب را در ‌ مورّخ اگر [باب] ˝ : داند ‌ تیراندازی نخست خواست خدا برای بطلان ادّعای او می آورد که ای گروه سربازان و ‌ داشت و فریاد بر می ‌ سینۀ خود را گشاده می مردمان آیا کرامت مرا ندیدید که از هزار گلوله یکی بر من برنیامد بلکه از کرد و هم در ‌ کس بر او گلوله رها نمی ‌ قید بند رها ساخت؟ همانا دیگر هیچ داشتند. [امّا] ‌ شدند و غوغا بر می ‌ آن انجمن زنان و مردان گرد او انجمن می خدای خواست تا حق از باطل پدید کند و این شکّ و ریب از مردم سپهر که با دروغ و فریب محیط خود خو گرفته بود هرگز 210˝. بگرداند توانست بزرگی روح باب و صداقت او را درک کند. اگر باب چنان ‌ نمی کرد شیّادی بود مانند دیگر شیّادان تاریخ. امّا بابی که بارها در آثار ‌ می دانست، و ‌ عهد تنها معجزۀ خود را نزول آیات می ‌ خویش و در مجلس ولی زد، با حضور خود در میدان ‌ بابی که آرزوی شهادت در آثارش موج می وار جان خود را برای ‌ اعدام نشان داد که پیامبری راستین است که مسیح کند. ‌ رسالتی که بدان برانگیخته شده فدا می اجساد باب و میرزا محمّد علی انیس با تمهیداتی توسط بابیان از خندق به در برده شد و مدّت پنجاه سال در نقاط مختلف ایران پنهان بود. سرانجام ۲۱ بقایای آن اجساد به دستور عبدالبهاء به حیفای فلسطین منتقل گردید و در در مزاری که از قبل به همین نیّت بر فراز کوه کرمل برپا شده ۱۹۰۹ ماه مارس 211 بود قرار گرفت. * های ‌ باب در پایان حیاتش شاهد شکست و ناکامی بابیان در جنگ ها فرمان داده بود و نه به ‌ ریز و زنجان بود. او نه به این جنگ ‌ طبرسی، نی ها تردید داشت. از نخستین روزهای رسالتش کوشش بر ‌ آمیز آن ‌ پایان فاجعه جو که احادیث شیعه آن را ساخته ‌ آن گذارد که تصویر قائمی خونریز و انتقام .۳۴۴ نقطۀ اولی فیضی، 209 .۱۰۷۵-۷۶ ،۳ . ، جالتواریخ ‌ ناسخ 210 عهد ؛ افنان، ۳۵۲-۶۷ نقطۀ اولی ؛ فیضی، ۲۴۸-۵۱ الدریّه ‌ کواکب برای تفصیل ن.ک. 211 .۱۰۷۵-۷۶ ،۳ . ، جالتواریخ ‌ ناسخ.۵۸۲-۹۸ ؛ محمّد حسینی ۴۰۶-۶۱ اعلیٰ

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2