با ابراهیم گلستان

ها، هدایتودیگران ‌ زندگی،کتاب ‌ ی ‌ با ابراهیمگلستان، درباره 68 هست،حوصله نداشتمچوندعوایخصوصیهم با اوکرده بودم، هیدور گشتمکه از شر او راحت شوم. بالاخرهگیر افتادم. وقتی خواست ‌ اتاق می ساز ماست ‌ مرا به شیراک معرفی بکند،گفت این بهترین نویسنده و فیلم وزیر مملکت ‌ کنیم. وقتی نخست ‌ هایشرا توقیفمی ‌ ها وکتاب ‌ که ما فیلم شودکرد؟ من ‌ گوید، دیگر چه می ‌ طور می ‌ وزیر مملکت دیگر این ‌ به نخست کار خودم راکرده بودم دیگر.گفت: «جانا در اگر نتوان نشست.» تا وقتی روم ــ خبکنسرت بود، تئاتر بود، اپرا بود، ‌ رفتم لندن ــ حالا کم می ‌ می کنم. ‌ کردم. اینجا هم الان تلویزیون هست، تماشا می ‌ رفتم تماشا می ‌ می ها ‌ کار کنم؟ اصلاً بروم تماشای این قیافه ‌ ها آنجا نیست. بروم ایران چه ‌ این ها را از نزدیک بشنومکه ‌ ها را بکنم؟ این حرف ‌ را بکنم؟ تماشای این حرف کنم؟ ‌ چه بشود؟ یعنیچه؟ مگر منچند مرتبه عمر می آخرشما پیشازانقلابازکشورآمدید؟چندسالپیشازانقلابآمدید؟ ام چیزی بسازم. دوسه تا فیلم ‌ چهار سال. ضررشالبته این بودهکه نتوانسته ام. هیچهم نگویید که ‌ خواسته بسازمکه نساخته ‌ هست، وحشتناکدلم می هرحال، ‌ چرا اینجا نساختی. اینجا اصلاً پرت استقضیه، مثل اینکه... . به ام، توی اتاق هست. الان توی اتاق ‌ هاییکه نوشته ‌ گفتن ندارد! حتیکتاب ی آماده است. هرکدام هم پنج ‌ دهم. چهار تاکتاب آماده ‌ به شما نشان می گیری شده که غلط نداشته باشد. ولی برای چه چاپ بشود؟ ‌ مرتبه غلط چاپشودکه چه بشود؟ اسرار گنج دره جنی ام پیش از انقلاب، ‌ آخرینکتابیکه من از شما دیده

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2