با ابراهیم گلستان

ها، هدایتودیگران ‌ زندگی،کتاب ‌ ی ‌ با ابراهیمگلستان، درباره 78 قول اخوان «در دل من همهکورند و کرند». آخر، شما آدم شنوا به من نشان بدهید. اصلاً یعنی چه؟ الان چهل سال از فیلم «خشت و آینه»گذشته، وقت آنجا ‌ شود. آن ‌ هنوزکه هنوز است، این فیلم در فرنگ نشان داده می فهمند توچه هستی. منتظرند که یکی برایشان قر کمر بدهد. خب، من ‌ نمی کنیدکه تو که ایرانیهستی ‌ بندیمی ‌ کار کنم؟ به منچه؟چرا مرا تقسیم ‌ چه های ‌ کشد و حرف ‌ و فلان و فلان. یک آدمی دارد برای خودش نفس می زند. ‌ زند، و با یک محیط آشنا است، از آن محیط حرف می ‌ خودش را می کار کنم؟ ‌ شود دیگر. آخر منچه ‌ همین. قضیه همینجا تمام می پسچرا آنچهارپنج تاکتابرا چاپکردید؟ فهمیدم، خر بودم. ‌ اولکارم بود، نمی هاچند بارچاپشد؟ ‌ ... ایندیوار و جوی ،شکارسایه ،آذر، ماه آخر پاییز دانم؟ ‌ منچه می داند؟ ‌ پسکه می دانم؟ این خانم خیلی خیلی به من محبت دارد، ‌ دزدند، من چه می ‌ وقتی می چاپکرده، از منهم اجازهگرفتهکه چاپبکند. ولیجوریچاپکرده بود ام. ‌ ی نامفهوم) این را نوشته ‌ دو کلمه ‌ مثل اینکه من برای این (یکی آید ازش نگهداریکن، پذیرایی ‌ یکی برای منکاغذ نوشتکهگلشیری می ها. من هم رفتم، خیلی هم پسر خوبی بود. من دومرتبه ‌ کن، از این حرف ۱۹۷۰ ام؛ یکی اولکارش و دیگر آخر کارش. اولکارش ‌ گلشیری را دیده ام نشسته بودم، تهران. نوکرم آمد که «یک آقایی دم در ‌ بود. من توی خانه ها ‌ خواهد.»گفتم: «خب، بگو بیاید تو.»گفت: «نه، زیر آندرخت ‌ شما را می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2