فمینیسم و دولت

105 چگونه فم ینیست ها در مبارزه با خشونت خانگ ی سرباز دشمنان خود شدند؟ ازاین گذشته، در ذهنیت فمینیستی دیگر تجاوز و خشونت خانگی رویدادهایی فردی نیستند، بلکه متکی اند به ساختار تبعیض آمیز و بازتولید تبعیض سپهر قانونی و عام در ساحت خصوصی و خانه و مبیّن ذهنیت پدرسالار حاکم بر جامعه. اگر از این دیدگاه بنگریم، زن خشونت دیده هم نمی تواند به تنهایی برای فائق آمدن بروضعیتی که در آن گرفتار است، اقدام کند چون گرفتاری اشفردی نیست، بلکه لازم است به این منظور در دایره ی همبستگی زنان دیگری قرار گیرد که آنها هم می خواهند سلطه ی پدرسالارانه را نفی کنند. متأثر از همین دیدگاه بود که نخستین اصلا حاتی که در قوانین پیگرد تجاوز بر اثر تلاش های فمینیست ها پدید آمد، موانع پیش پای پیگرد متهمان تجاوز را برداشت و همچنین الزام زنان به اثبات مقاومت در برابر متجاوز و عدم رضایت را نیز منتفی کرد. فمینیست ها همچنین موانع دیگری را هم که مانع دسترسی زنان به عدا لت می شد، هدفگرفتند؛ از جمله به طرح اتهام حقوقی علیه پلیس هایی پرداختند که شکایت های تجاوز از سوی زنان را به درستی پیگیری نمی کردند: این پلیس ها بر اساس ذهنیت پدرسالارانه ای عمل می کردند که شاکیان مؤنث را درخور برخورداری از حمایت قانونی نمی شمرد. در کنار این پیگیری های حقوقی، فمینیست ها دست به کار فراهم کردن حمایت های مالی و روانی برای زنان آسیب دیده شدند. با گذشت زمان، تأکید فمینیست ها بر استفاده از ابزارهای الزام آور حقوقی مانند حبس و بازداشت متهمان به خشونت علیه زنان افزایش یافت. استدلال این بود که وقت ی عاملان اجرای قانون از محاکمه ی متجاوز خودداری می کنند یا از محکوم کردنش سر باز می زنند، درواقع مجری دیدگاه پدرسالارانه ای هستند که این خشونت ها را چیزی جز اداره ی مشروع زن توسط مرد نمی داند: پس باید این ذهنیت و این رویه را درعمل شکست و عاملانش را واداشت که

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2