فمینیسم و دولت

دانشکده 104 خاستگاه ایدئولوژی فمینیستی اصلاح قوانین جزا برخلاف آنکه بیشتر مورخان، اصلاحات فمینیستی قوانین جزایی را بخشی از جنبش دفاع از آزاردیده می دانند، این ایدئولوژی خاستگاه کاملاً متفاوتی دارد و از جنبش وسیع تری مایه می گیرد که در پی ازمیان بردن ساختار پدرسالار و برقرارکردن عدالت اجتماعی برای زنان بوده است. به لحاظ تاریخی، فمینیست های لیبرال خواهان برابری «صوری» زنان و مردان بودند که بخشی از این برابری مشتمل بر این است که این دو جنس در برابر قانون برابر باشند. فقدان قوانینی که به جرائمی رسیدگی کند که مردان در حق زنان مرتکب می شدند، بخشی از این نابرابری بود ک ه باید از میان برداشته می شد. فمینیست ها نشان دادند که چگونه اقسام قوانین با زنان و مردان به یکسان برخورد نمی کند و به این ترتیب، افسانه ی بی طرفی قانون را باطل کردند. در موج دوم جنبش فمینیستی، تجاوز و خشونت خانگی در اولویت توجه فمینیست ها قرار گرفت و تحت تأثیر نظریه ی دولت کاترین مک کینون ، گامی از نظریه ی لیبرال فراتر نهاد: عدم حمایت قانونی از زنان قربانی تجاوز و خ شونت یا اجرانشدن نظام مند قوانین حمایتی، مصداق تحقق دیدگاه مردسالار محافظه کارانه ای است که زنان را درخور توجه قانونی نمی داند چون آنها را متعلق به حیطه ی خصوصی می بیند و حضور مستقلی برایشان در حیطه ی عمومی قائل نیست و عاملیتی هم نه در این حوزه و نه در هما ن روابط خصوصی برای زنان نمی شناسد. به این ترتیب است که خشونت خانگی در نظریه ی فمینیستی به تبعیض دولتی مرتبط می شود و جنبش زنان خشونت دیده گام به گام در پی بازپس گیری عاملیت زنان برمی آید: از حق تملکشان بر بدن خویش تا حق حضور سیاسی برابر با مردان.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2