چگونه می‌توان یک کشور را دزدید؟

33 بهمن احمدی امویی «م ا کشوری درونگرا و دولتی شدیم که میخواست دو اشکال رژیم گذشته را با این اصول برطرف کند: رفع وابستگی به خارج و بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی». با دولتیشدن اقتصاد و گسترش حیطهی نفوذ دولت در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می خواستند این دو را محقق کنند. دولتیبودن اقتصاد نفی بی عدالتی است و درونگرایی هم نفی وابستگی. درواقع، حرکت و روش ال انق ب سلبی جلو آمد و بیشتر «می خواستند بگوید که چهچیزی نیستند تا اینکه ثابت کنند چه چیزی هستند». این موضوع نوع تفکر و گرایش ذهنی مسئو الن جدید را در فردای پس از پیروزی ال انق ب نشان میدهد. کسی فکر نمیکرد که ال انق ب با این سرعت باورنکردنی پیروز شود. همه غافلگیر شده بودند. درواقع، در برابر یک عمل انجام شده قرار گرفتند. تقریبا هیچکس آمادگی ادارهی کشور را در شرایط جدید نداشت. تجربهای هم برای ادارهی کشور موجود نبود. عمدتا جوانهایی بودند که تازه از پشت میز دانشگاه بلند شده بودند و بهترین هایشان، بهزحمت، در چند شرکت و اداره کار کرده بودند و تجربهی بسیار اندکی اندوخته بودند. چیزی که در سخنرانیهای زمان انق ب به ال صورت فراگیر مطرح میشد همین موضوع فقر و بیعدالتی و نابرابری بود. به خصوص در محیط های روستایی و شهرستانها این مسئله بسیار حاد و چشمگیر بود. در آن زمان بیش از 7۰ درصد مردم کشور در روستاها زندگی میکردند و این بی عدالتی برایشان ملموس بود. ال ا عدهی مث محدودی از زمینداران بزرگ می توانستند چاه بزنند و زمینهای خود را آبیاریکنند، اما بقیه نمیتوانستند. در رژیم پهلوی امتیازات خیلی نابرابر داده میشد و بیشتر معطوف به کسانی بودکه با رژیم در ارتباط بودند. بعد از پیروزی ال انق ب یک مطالبهی عمومی این بود که این وضعیت عوض شود. چطور می توانست عوض شود؟ به این شکلکه رژیم جدید و دولت انق البی امکان دسترسی به تمام چیزهای محدودشده در رژیم گذشته را فراهمکند، حتی با آنهایی راکه به مردم ظلم کردند برخورد شود و اموالشان را بگیرد و به بیتالمال برگرداند تا همه از مواهب آن بهره ببرند. 15 ال قیمت هر کا و خدماتی میزان کمیابی آن را نشان میدهد. 15 . همان .

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2