چگونه می‌توان یک کشور را دزدید؟

73 بهمن احمدی امویی دارد، یکدفعه با ال اخت س و دزدی و فساد گسترده ازسوی همان آدم های مورد تأیید روبهرو میشوید. با خود میگویید این هم حتما از همان اول مشکل داشته و ما خوب روند گزینش را انجام ندادیم. حتما آدم بهتر و سالمتری پیدا میشود و باز همین روند تکرار و تکرار میشد. تا جاییکه دیگرکسی نمیماند؛ و آن آدم خوب در موقعیت الیی ط و مناسبی برای فسادپذیری قرار دارد. معاون اسبق ریاست سازمان برنامه با این حرفها میخواهد این نتیجه را بگیرد که این طور نبوده و نیست که عدهای اندیشمند در حوزهی اقتصاد دور میزی بنشینند و به این نتیجه ا ال برسند که مث همانند همان چهار گروه کشورهای اقتصادیکه به همگرایی رسیدند، ما هم به همان روش همگرایی آنها برسیم. هرکدام از این کشور ه ا براساس تجربه، خاستگاه و موقعیتهای داخلی و بینالمللی و صدها معیار و شاخص دیگر و طی مراحل متفاوتی و پس از آزمونوخطای بسیار به این نتایج رسیدند. هرگز در آنجا هم اینطور نبودهکه عدهای از نخبگان اقتصادی و سیاسی دور هم بنشینند و بگویند این مسیر را برویم و فردا مسیر دیگری را پیش نهاد دهند. تجربهی بشری در جاهای مختلف دنیا و در کشورهایگوناگون با زبان و گذشته ی متفاوت و متضاد نشان دادهکه اقتصاد دولتی و اقتصاد کمونیستی یعنیکسری بودجه وکسری بودجه یعنی ناپایداری در ادارهی کشور و عدم تعادلهای فراوان. اما توجه به انگیزه های قیمتی و اص الح ساختارها میتواند کسری بودجه را برطرفکند. همهی اینها با تجربه به دست آمده است و من مسعود نیلی هم با نشستن بیش از یک دهه در سازمان برنامه وبودجه و نگاهکردن به این جداول به همان نتیجهای رسیدمکه در کشورهای بلوک شرق، شوروی سابق و آمریکای جنوبی و چین رسیدند. از هم دیگر تقلید ال نکردند. حا ممکن است ال تعدادی ت ش کردند تا از تجربهی بقیه استفاده کنند، اما وقتی کسری تراز پرداختها در کل اقتصاد با هم نمی خواند، یکی از راهها این استکه ستون هزینهها را کم و ستون درآمد را زیاد کنید. آن زمان من تصادفا در سازمان برنامه بودم. همهچیز به اسم من دررف ته است. هرکس دیگری هم بود به همان نتایجی میرسید که من ال رسیدم؛ حا ممکن است زمانش عقب و جلو میشد، ولی درنهایت به همان نقطه میرسید. آقای ستاریفر هم که بعد به سازمان برنامه رفت و خیلی با این حرفها و منطق قیمت مخالف بود، پس از مدتی به همین نتیجه رسید. ایشان در ال شورای اقتصاد میگفت قیمت شیر نباید با برود، چون مردم آن را مصرف میکنند و یکی از ضروریات مصرفی است . هرچه توضیح داده میشد که دام باید علوفه بخورد و علوفه را کشاورز باید بکارد و برای کاشتن آن نیاز به هزینه و سرمایه و زمین و آب و نیروی انسانی استکه هرکدام قیمت خودش را دارد و با این قیمت شیر چیزی تولید نمیشود، ایشان میگفت نه ما این حرفها را نداریم. تغذیه خیلی مهم است و باید آن را به هر قیمتی شده تأمین کرد. اما

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2