39 تعامل دین و جامعه در دوران مدرن های دینی از بین رفته و از سویی پذیری باورها و ارزش تحول و عقلانیت رود. باورانو نیازهایایشان از بینمی شدنمطالباتدین دیگر امکانشنیده ترشدن ادراکات چنین جدایی و عدم تعاملی، سبب هرچه رادیکال این ها، سبب ترین جلوه شناختی، و در افراطی طرفین، افزایششکاف معرفت شود. یواحد می ستیز درجامعه هاییمتخاصم و دیگری ظهور هویت ضرورتو امکان تعاملمثبتمیان دینوجوامع ملی های سکولار مدرن، با توجه به ملت فرض اولیه در بعضی دولت پیش کلی نادیده فرض افول تدریجی دین، این بوده که هویت دینی را به پیش ی ای به رسمیت نشناسند (مثال: لائیسیته بگیرند و در هیچ فضای رسمی مدت یچنینکشورهایی در طولانی فرانسوی یاکمالیسم در ترکیه). تجربه طور فزاینده نشان دادهکه چنینکاری از اثرگذاری دین بر سپهر عمومی به نکاسته، بلکه تنها این اثرگذاری را به جهات نامطلوبسوق داده است. در شده هایدینیازهویتیپذیرفته هایسکولاردیگر،جامعه ملت برخیدولت های خاص خود برخوردار هستند و در فرایند و امتیازات و محدودیت طرفی میان کنند، هرچند حکومتمتعهد به بی سیاسیکشور مشارکتمی هایی نیز ورود ادیان است (مثال: سکولاریسم هند). اما در چنینکشور کند ی سیاست اساس سکولاریسم را تهدید می مستقیم دین به عرصه طور جدی به چالش افتاده ماندن حکومت نسبت به ادیان به طرف و بی ترتیب،کشف این واقعیتکه دین (حتی در کشورهاییکه این است. به ی خصوصی برانند) همواره به اثرگذاری بر اند آن را به عرصه سعی داشته گذاری دادن به این تأثیر ی ملی ادامه داده و پایان ی عمومی جامعه عرصه ی میان دین دهی به رابطه ی نزدیک) ممکن نیست؛ سامان (اقلاً در آینده
RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2