نجف دریابندری

۱۱۱ گفت وگو درباره ی ادبیات این از آنتیگونه . پیرمرد و دری ا حکایت دیگری دارد. این اثر همینگوی را من در همان سالیکه درآمد خواندم و از همان ایام خیلی دلم می خواست به فارسی درش بیاورم، ولی همیشه احساس می کردمکه برای اینکار آماده نیستم. سادگی و پیراستگی و آن حالت نشانهگیری یک راست نثر همینگوی مرا میترساند. حتی چند بار دست به قلم بردم و چند صفحهای ترجمهکردم، ولی دیدم درنمیآید و کار را کنار گذاشتم. در همان ایام یک نفر که این دغدغهها را نداشت این داستان را ترجمهکرد و منتشر کرد. این ترجمهکه اسمش مرد پیر و دریا بود ، و ترجمهی خیلی بدی هم بود، تا سالها تنها ترجمهای بود که از این داستان در زبان فارسی وجود داشت. بعدا یکی دو ترجمهی بد دیگر هم به بازار آمد. ولی من همچنان از این کار می ترسیدم، تا اینکه در سالهای ۱۳55-۱۳5۴ من قراردادی با سازمان تلویزیون بستم و سازمانی تأسیسکردم برای ترجمهیگفتار فیلمهای یکه برای نمایش در تلویزیون به فارسی دوبله میشد. همان روزها فیلم پیرمرد و دریا را هم آوردند و من گفتار این فیلم را که در واقع مقداری از متن کتاب بود با شتاب برای دوبالژ فیلم ترجمه کردم. این کار شتاب زده آن سد ترس و تردید را شکست و مشکل مرا حل کرد، چون درعمل آن زبانی را که می خواستم پیداکنم پیداکردم. بعد که بیکار شدم، همان ترجمهی شتابزده را این بار به روال معمول خودم، که بازهم خالی از شتاب نیست، از نو مطالعه و کامل کردم و این شد ترجمهی تازهای از پیرمرد و دریا . در این فاصله یک ترجمهی دیگر هم از این داستان درآمد، به قلم خانم نازی عظیما. باید بگویمکه این ترجمه به هیچ وجه بد نیست، اگرچه خالی از اشکال هم نیست. من متن روایتش را بیشتر از مکالمه اش می پسندم . و اما از سرگذشت هکلبری فین دو ترجمه وجود داشت، یکیکار هوشنگ پیرنظر و یکی هم کار ابراهیم گلستان. غالبا گفته می شد که کار گلستان بهتر است و خود من هم همینطور خیال می کردم، بدون اینکه ترجمهی گلستان را خوانده باشم، چون بههرحال فکر می کردم گلستان نویسندهی باقریحهای است و باید از عهدهی این کتاب خوب برآمده باشد. اصلکتاب را من سالها ًپیش در زندان قصر خوانده بودم و با مسائل و مشکالتش دقیقا آشنا بودم، ولی هرگز

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2