نجف دریابندری

۱۱۲ نجف دریابندری به صرافت نیفتادم نگاهی به ترجمهی گلستان بیندازم. اینکار را چند سال پیش یکی از دوستان منکرد،که داشت متن اصلی هکلبری ر ا می خواند و فکر کرده بود درضمن به ترجمهی گلستان هم نگاهی بیندازد. این شخص سعید باستانی بود . باستانی به منگفتکه ترجمهی گلستان افتادگیها و غلط ه ا ی زیادی دارد. من هم ع مند القه شدمکه خودم نگاهی بکنم و به این نتیجه رسیدمکه این رمان باید از نو ترجمه بشود. بحث ترجمهی آقایگلستان از رمان هکلبری باید فصلی از آن رسالهی خیالی ال را تشکیل بدهد. خ صهی آن فصل این استکه افتادگیها ی این ترجمه از دو نوع است: یکی قطعاتی است و عباراتی است که مربوط می شود به آن دو تا کاراکتر ک هبردار ال ی که می آیند روی کلک هک و جیم بدبخت و انگل آنها میشوند و توی ترجمهی من اسمشان پادشاه و دوک است. در این قسمت از داستان مارک تواین هرجا فرصتگیر می آورد پادشاه و دوک را مسخره میکند و به طورکلی به سنت سلطنت و اشرافیت حمله میکند. پیداستکه این قطعات ال راگلستان قبل از انق ب نمی توانسته است ترجمهکند. خودگلستان هم به این مسئله در مقدمهی ترجمه اش اشارهکرده. من اسم این افتادگیها یا به قول خود مترجم فشردگیها را «افتادگیها ی موجه » خواهم گذاشت. اما غیر از اینها موارد دیگری هم هستکه عبارات یا پاساژهای ی از روایت داستان ترجمه نشده. اینها « افتادگیها ی ناموجه» هستند، حتی از افتادگی دو فصل آخر چاپ اول قدرت هم ناموجهتر ند، چون عذر غرض ورزی هم برای اینها نمی شود آورد. تنها دلیلی که به نظر من می رسد این است که ترجمهکردن این قطعات زیادی مشکل بوده و مترجم ناچار شده از خیرشان بگذرد. یک نمونه از این افتادگیهای ناموجه پاراگراف دوم فصل سی ودوم است، که توصیف همینگویوار بسیار زیب ای ی است از یک مزرعهی پنبه در جنوب آمریکا و یک خانهی روستایی. باید اعترافکنمکه درآوردن این قطعه برای خود من هم به هیچ وجه آسان نبود، ولی می الش خیال خب، با قدری ت کنم باالخره از کار درآمده. من به غلطهای جستهگریختهی ترجمهی گلستان زیاد ایراد نمی گیرم، چون یقین دارم در کارهای خودم هم از این غلطها پیدا میشود؛ یعنی در واقع خیال می کنم در کار هر

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2