نجف دریابندری

۱۰ نجف دریابندری مقاله نویسی او تنها در همین نقدها و معرفی ها خ شود. الصه نمی چندی پیش که روزنامهی آیندگان سال های دور را ورق میزدم، به چند مقاله ی سیاسی از او برخوردم. توانایی او در تحلیل مسائل سیاسی نیز بهاندازه ی تحلیل های داستانی نیرومند و قابل مالحظه است. آن مطالب سیاسی بازچاپ مقاالتی بود که نجف دریابندری در روزنامهی جبههی آزادی ارگان جبهه ی دم و کراتیک ملی مینوشت. این را به جهت آن یادآوریکردمکه بگویم نجف درست می گوید که «منگرچه بعد از انشعاب به حزب توده پیوستم، اما در واقع توده ای قبل از انشعاب بودم». این حرف به نوعی اشاره به آزادی خواهی و لیبرالیسم او دارد. حسین حسین خانی، مدیر انتشارات آگاه، چند سال پیش برای من حکایت می کردکه روزی از روزها، وقتی وارد ساختمان جبههی دمو کراتیک ملی می شد، دید که نجف دریابندری از ساختمان آن بیرون میآید. می گفتگفتم شما اینجا چهکار می کنید؟ خندید و گفت: «آخر من هم یک کمی لیبرال هستم! » به نظرم این دقیق ترین توصیفی است که دریابندری از خود کرده است. او همچنان که یک کمی توده ای بود، همواره مقدار قابل توجهی از لیبرالیسم را هم با خود داشته است. اشاره ی او به اینکه «یککمی هم لیبرال» بود نشان از ظرافت بی حدش دارد. او هم در نوشته هایش (نمونه ی واالیش چنینکنند بزرگان ) و هم در زبانگفتارش فوق العاده آدم شیرینی بود. خودشگاهی برای من تعریفکرده استکه در بوشهر (اگرچه در آبادان متولد شده بود، اما خود را بوشهری هم می دانست، چون پدرش بوشهری بود) یک نوع حلوایی می پزند که به خاطر خوش مزگی و لذیذبودن زیاد آن را «حلوای انگشت پیچ» مینامند. نجف خودش هم در واقع از نوع همین حلوای انگشتپیچ بود. اما به غیراز ظرافت و فکر و فهم باید به هنر او نیز اشارهکرد. هنر او چیز دیگری است . دریابندری انگلیسی را نزد خود آموخته بود. دیده امکسانی ایراد گرفته اند که انگلیسی درست را نمی توان نزد خود یاد گرفت، باید آن را در مدارس شبانه روزی انگلیس آموخت. شاید حرف نادرستی نباشد، اما هنوزکه هنوز استکمتر کسی جرئت ترجمهی دوباره ی داستان هایی را یافتهکه این خودآموخته ی آبادانی ترجمه کرده است. ترجمه ی او از فاکنر زمانی صورت گرفت که او نه تنها به خارج از ایران نرفته بود، حتی به تهران هم نیامده بود. این ترجمه اکنون بیشتر از شصت

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2