نجف دریابندری

۱۴5 دریابندری از زبان سیما یاری دریابندری اثری از آن شکست نیست و خالف آن هست، یعنی روندی سمج برای برخاستن و یافتن پاسخ به مسائل و مصائب جامعهی معاصر ما. او همچون رودخانهای بهسمت آینده پیش می رود و درنمیماند». در حین صحبتش من یاد زمانی افتادم که دریابندری مجبور شد سازمان انتشارات فرانکلین را ترک کند و دوباره بیکار شد. بعد از مدتی به تلویزیون رفت و آنجا سرپرستی ترجمه و دوبلهی فیلم ها را به عهده گرفت و کارهای جالبی هم کرد. طرف صحبت من به جزئیات موضوع واقف تر از من بود و اطالعات وسیع تری داشت. در تلویزیون چند کار فوقالعاده انجام داد که یکی از آنها ترجمهی متن تاریخچه ی مختصر آمریکا ست که توسط روزنامهنگار نابغهای به اسم آلستر کوک نوشته شده بود. ترجمهی این متن بی تردید شاهکار بزرگی در زبان فارسی است و ازلحاظ کار تبدیل زبان گفتار به نوشتار بی نهایت اهمیت دارد. الگوی بسیار خوب و مفیدی در زبان فارسی است. مستند دیگری همکه ایشان متنش را ترجمه کردند « زندگی داوینچی» است. این هم شاهکار ترجمه است. انتخابها ی آقای دریابندری بههیچوجه سرسری نبود. حتی در تلویزیون هم، باوجود محدودیتهای ی که هر سازمانی دارد، به دنبال آثاری می گشت که در فرهنگ ما تأثیرگذار باشد. هرکدام از این آثار فرهنگ نوشتاری وگفتاری ما را یکگام به جلو برده است. دیگر زمان آن رسیده بود که وارد متن گفت وگو شوم. پرسیدم شما چطور با آقای دریابندری آشنا شدید و چه مدت با او دوستی داشتید؟ هرچند گمان نمی کنم دوستی شما به عرض و طول دوستی من با آقای دریابندری باشد. گفت شرح چگونگی آشنایی من با آقای دریابندری به مقدمه ای طوالنی نیازمند است. گفتم اشکالی ندارد. گفت: من از بقایای زندهمانده ی نسلی هستم که دوره ی نوجوانی و جوانی خود را در سال های ۱۳56 و ۱۳57 گذراند. من و دانشجوهایی مانند من متعلق به نسلی از خانواده های مرفه، بادیسیپلین، بدون دغلکاری و با زندگیای منظم و روبهراه بودیم ، خانوادههایی با حسن نیت، رئوف و بافرهنگکه محصول طبقه ی نوظهور

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2