نجف دریابندری

5۸ نجف دریابندری گمان می کنم تفکرش هم از تفکر نوع سای ه متفاوت بود. آره، بهکلی. ال حا که متأسفانه از دست رفته. همین ی ک سال پیش در پاریس مرد. بههرحال، ای ن مهش ی د هم آدم عجیبی بود. در واقع، بی ن من و گلستان را او به هم زد . البته او به هم نزد. ای نگلستان هم آدم عجیبی است. برایای نکه خب حاال فرض کن که ی ک دختری با تو دوست بوده. در واقع، من ب ای د با گلستان بد میشدم، برای ای نکه اول با من دوست بود. بعدا هم برگشت پهلوی من دوباره. ولی نمیدانم چه جوری شد کهگلستان هنوز همکه هنوز است به من بدوبیراه میگوید. شما همکه البتهکم بدوبیراه به او نمیگویید! نه، من واقعا دوسه جا دربارهی او نوشتم. بدوبی راه ننوشتم. به نظر من،گلستان درکار نوشتن و ترجمه واقعا اشکال دارد. من به اینها ای راد کردم، و الّا چیزهای خصوصی اش راکه نگفتم. منظورم همان ایرادهای ی استکه به زبانشگرفتید که لقلقهی زبانی دارد و از ای ن جور اظهارنظرها. خب، من اعتقاد نداشتم به این بازیها ی زبانی که درآورده بود. دوسه تا از نوشتههای قدیمیاش، که در دورهی اول نو ی سندگیاش نوشت، به نظر من خیلی خوب است، ولی بعد از آن دیگر نه. به هرصورت، گلستان را در آبادان شناختید دیگر نه؟ آره، آبادان بود. در همان ادارهی انتشارات بود دیگر. آنجا باهاش آشنا شدم. بعد هم کتاب وداع با اسلحه را از او گرفتم خواندم. به نظر من خی لی جالب آمد. گفت می خواهی ترجمه کنی؟ گفتم آره. گفت پس باشد پیشت، تمام کن، بعد به من برگردان. منگرفتم، ترجمهکردم. ولی در همین موقعها بودکه مراگرفتند. ترجمه ی کتاب را نمیدانم چه کارشکردم. تقی زاده :کتاب همیشه زی ر بغلت بود. آره ، کتاب خ ی لی قشنگی بود. شما از همان روز اول نوشتن به نثر فارسی توجهکردید. ای ن توجه از کجا پیدا شده بود؟ کسی بود که شما را هدایت میکرد یا ای نکه خودجوش بود؟ چون

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2