نجف دریابندری

6۳ گفت وگو درباره ی زندگی شما از ارامنه یک رفیق دی گر هم داشتید: سروژ استپانیان، مترجم معروفکه بچههای آربات را ترجمه کرد و همینطور آثار چخوف را. با او کجا آشنا شدید؟ در زندان یا... ؟ چون او هم تودهای بود. سروژ را در زندان دیدم. پسر خ ی لی جالبی بود. گمان می کنم از ارامنهی مهاجر بودکه از روسی ه آمده بود و خی لی با ارمنیها ی خودمان تفاوت داشت. خیلی با ایرانیهای غیرارمنی میجوشید. می شودگفتکه تقریبا تمام رفقایش غیرارمنی بودند . فقط چند ت ای ی رف ی ق ارمنی هم داشت. من که برای کتاب آشپزی می خواستم تحقی قاتی بکنم چند نفر را معرفیکرد، ازجمله خانمی راکه من رفتم پ ی شش و تحقیقاتی کردم. بههرصورت، این خانم، ًکه بعدا شنیدم فوت شد، جزو آدمها ی نادری بود که سروژ از بی ن ارامنه با آنها دوست بود. غالب دوستانش ایرانی غیر ارمنی بودند. مثال با همی ن عباسگرمان خی لی دوست بود. تو زندان با هم بودند. از زندان که آمد بیرون، هیچچیز نداشت، ولی ازآنجاکه آدم بااستعدادی بود، ظرف هفتهشت ده سال پول حسابی درآورد. ی ادم است که به من می گفتکه تو قصد نداری پول دربی اری؟ گفتم همینقدر که درمیآرم بسم است. می خواهم چهکار کنم؟ میگفت اگر نمی خواهی که هی چ، ولی اگر می خواهی بی ا من راهش را ی ادت بدهم. گفتم خ ی لی متشکر، من زی اد اهلش نیستم. به هرصورت، این سروژ اهل پول درآوردن شد. چند تا شرکت تأسیس کرد. خی لی کارها کرد، ولی درضمن کار ادبی هم میکرد. عرض کنم که البته آن موقعکه آنکارها را می کرد،کار هنری نمیکرد. بعد از انقالب رفت فرانسه و پول ه ای ش را هم برد. بعد دوسه بار به ای ران آمد. هروقت هم میآمد، به من سر میزد. بچهی خوبی بود. گاهی هم این چیزهای یکه ترجمه می کرد به من نشان میداد. من هم یکخرده کمکش میکردم. آدم خ ی لی بااستعدادی بود. مقدار ز ی ادی از کارهای ش هم هنوز منتشر نشده. همینطور پیش زهرایی مانده. پیش باقرزاده ( مدیر انتشارات توس) هم هست . توی زندان چطور آدمی بود؟ خب ، توی زندان سروژ ی ک آدمی بودکه اعدامی بود. به اعدام محکوم شده بود، چون عضو تشکی الت اطالعات حزب توده بود. خی لیکارهاکرده بود.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2