زنی آرایش روزگار

146 های تن ‌ توسنی ماند ‌ تنهاصداستکهمی ماند ‌ صدا،صدا،صدا، تنهاصداستکه می -فروغفرخزاد صداییبرصفحاتادبفارسیبرجا مانده است. ‌ ازطاهره برایما اکنونتک اینصدا به چه معناست؟ در سطر یادشده از فروغ،صدا به چه معناستکه ما کار گیریم؟ ‌ خواهیم به ‌ آن را برایگفتمانشعریطاهره می ای دیداری ‌ ایشنیداری استهمچنانکه «متن» استعاره ‌ «صدا» استعاره توان برای آن یافت. ‌ است، اما در مباحث نقد ادبیکمتر تعریف دقیقی می صدا در این مباحثدر معنای قاموسی و اصطلاحیکلمه، برگردانی از مفهوم استکه در بحث از اثر قصوی به حضور راوی یا )Ethos بلاغی ارسطویی ( های متمایز یک نوشته یاگفتار، زبان ویژه، ‌ شخصیتی داستانی یا بر ویژگی معناییکه در اینجا ‌ شود. اما صدا به ‌ دیدگاه یا منش یکشخصیت اطلاق می مدنظر است، ماهیتی متفاوتدارد. اینصدا در شعر پیشاز هرچیز در تقابل اند، ‌ کهگفته ‌ کند. سخن شعری، چنان ‌ با سکوت استکه خود را تعریف می خوانیم.شعر ‌ شدن است،حتیآنگاهکه آنرا درسکوتمی ‌ خواستار بلندخوانده اینصدا درهر لحظه 40 شدن است. ‌ خاطرسپرده ‌ تعبیریخواستار به ‌ همچنین به گوید به منگوش فراده! من را به خاطر بسپار! صدا را در این ویژگی شعر ‌ می توان تعریفکرد. ‌ استکه می ی شعر: ‌ با نگاهی به این جستارِ مشکل از دریدا درباره 40 Jacques Derrida, (1995) ‘Che cos è la poesia?’ in Elisabeth Weber, (ed.) Points. Translated by Peggy Kamuf, and others. Stanford University press, pp. 289-299.

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2