زنی آرایش روزگار

148 های تن ‌ توسنی صدا یک نحو است. نحو یا چینشکلمات، اساس معنادهی در یک سنجان عصر باستان ‌ ، سخن ‌ کردن جمله ‌ جمله است و بر نقش آن در آهنگین خود آن را حامل الاعجاز ‌ دلائل اند، همچنانکه جرجانی در ‌ یونان اشارهکرده نحو همچون صدا اما فقط 42 داند. ‌ گو درکلام می ‌ «اغراض ثانویه»ی سخن مفهوم دستوریکلمه برایادایمقصودیخاصنیست، بلکه ‌ ها به ‌ چینشواژه استکه در عین ‌ برونی 43 دارد. ‌ ای استکه ژرفایسخن را در ژرفا نگاه می ‌ رُویه توانگفتصدا پیش از آنکه برایندی از ‌ روستکه می ‌ حال، درون است. ازاین خیزدکه ویلیام ‌ های لفظی و معنوی در سخنشعری باشد، از جایی برمی ‌ آرایه دهد: «بنابراینشاعران با صداها تماس ‌ کارلوسویلیامز آن را چنینشرح می دارند، اما این جوهر قدرت آنهاست، صداهاگذشته [ی شاعر وشعر] اند، از ها،گوشتو استخوان ‌ ها، غده ‌ آیند، از مغز میانی، ازعصب ‌ ژرفاهایوجود می 44 و تن...» یشنیداری ‌ دادنصدا به سخنشعری آیا ما شعر را به یکمقوله ‌ با نسبت ایم؟درپاسخبایدگفتکهدرشعر استکه نسبتمعتاد نثری برون ‌ تقلیلنداده خیزد. این ‌ و درونسخن و آن منطق رجحانِ «گفتار» بر «نوشتار» از میان برمی توان از جنسیا پژواکی از آنصدایی دانستکه ‌ تعبیریحافظانه می ‌ صدا را به یشاعر را پر کرده است: ‌ ناگهان فضایسینه ‌ به ندایعشق تو دیشبدر اندرون دادند یحافظهنوز پر زصداست ‌ فضایسینه .۲۴۸ . نشر هرمس،صبلاغت )۱۳۹۵( ، داوود عمارتی مقدم 42 43 Barbara Jonson, (2014) ‘Poetry and Syntax, What the Gypsy Know’ in Melissa Feuerstein, Et al. (ed.) The Barbara Jonson Reader. Duke Universtry Press, p. 26. برگرفته از اینمنبع: 44 Peter Elbow, ‘What do we mean when we talk about voice in texts?’

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2