زنی آرایش روزگار

36 شبح یک نام ایدیگر استقبالکرده است؟ با تصرفاتطاهره در ‌ گونه ‌ طاهر به ‌ نیز ازشعرشاه ای از استقبالی ناتمام دانستکه شاعر ‌ توان آن را مسوّده ‌ متن غزل یادشده می ها ‌ ی بیاضی از آن را پیدا نکرده است. ثبت این غزل در تاریخ ‌ هرگز مجال تهیه های بابی و انتساب آن به طاهره جز این دلیلی نداشته است. این شعر ‌ وتذکره دست به آنها رسیده ‌ به ‌ جامانده از طاهره دست ‌ ی به ‌ در میان مکتوبات پراکنده کیشان او اشعار زیبا از ‌ دادنکار دیگران به طاهره، هم ‌ بوده است. برای نسبت توانستند شعرهای ‌ طاهر کم در اختیارشان نبود و می ‌ تر از شاه ‌ شاعرانگمنام دیگری را نیز به نام طاهره ثبتکنند. شود از صحبت لاری است و ‌ شعر دیگری از طاهره هستکهگفته می کرده است با این ‌ نقل است طاهره آن را از حفظ داشته وگاه آن را ترنم می مطلع: لمعاتوجهکاشرقتوشعاعطلعتکاعتلیٰ زچه رو الستبربکم نزنی، بزنکه بلیٰ بلیٰ جامانده از اشعار طاهره به دو مطلع دیگر نیز از این غزل ‌ در میان نسخ به خوریم: ‌ برمی جذباتشوقکالجمتبسلاسلالغمو البلا دلکه دهندجان به ره بلا ‌ همه عاشقانشکسته طلعاتقدسبشارتیکهجمالحقشده بر ملا زدگان،صلا ‌ ایصبا تو به ساحتشبهگروه غم ‌ بزن دیوان «صحبت لاری» و در اصل ‌ کسروی اما این شعر را افزوده به داند. این سخن او پذیرفتنی است، چراکه صحبت ‌ ی خود طاهره می ‌ سروده

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2