زنی آرایش روزگار

86 ی پار ‌ لاشه آغازیدیگر داشتو افقیکه «بدعت» ‌ در ملتقایدو افق، افقی راکه «سنت» بسته نگاه می دید که ‌ اندازی را در پیش چشم خود می ‌ گشود، طاهره چه چشم ‌ زمانه برمی سرود: ‌ می هانصبحهدیفرمود آغاز تنفس روشنهمه عالمشد ز آفاقو ز انفس کردکه: ‌ و چنین به اهل زمانه خطابمی هانسال نو وحیاتتازه است پار برخیز! ‌ یلاش ‌ ایمرده ) در کتابش به Ernest Bloch به یاد آوریم اینگفته را از ارنست بلوخ ( که «مسیانیسم (موعودگرایی) راز سرخ هر انقلابی آتئیسم در مسیحیت نام ای باژگون ‌ گوییمکه در پرداختن به جنبشبابی ما با پدیده ‌ است». در اینجا می هایمعاصر ‌ نگاری ‌ روییم:مسیانیسمیکه انقلابرازسرخآنبود. به تاریخ ‌ روبه ایازآنها(بررسیمفصلشانازموضوع ایننوشته ‌ برگردیم.بانگاهیگذرا بهپاره بیش مشترک ‌ و ‌ توانگفتکه در هر دو جریان اصلی آنچهکم ‌ خارج است) می های تاریخی ‌ ها وجریان ‌ نماید، تصوری از یک«تداوم» در سیر علّی رویداد ‌ می شود ‌ های یکه و یکتایی یک رخداد کمتر دیده می ‌ است. در این تداوم ویژگی ی این تصور، پنداشتی از ماهیتی تغییرناپذیر و ‌ آید. لازمه ‌ یا اصلاً به دیده نمی همواره یکسان با خود برایسوژه (ذهنیت انسانی) در درازنای اعصار و قرون انگاشتن افق معرفتی یکعصر ‌ است. از سوی دیگر، این رویکردگاه با نادیده را از یکتحول تاریخی به دست )anachronistic مند ( ‌ برداشتی اکنونی و نازمان خوانیم جنبش بابی فاقد مضامین «مترقی» ‌ دهد. چنین استکه مثلاً می ‌ می

RkJQdWJsaXNoZXIy MTA1OTk2