تاریخ انتشار: 
1402/04/26

ژینوس محمودی؛ اولین زنِ هواشناس ایران

پرویز نیکنام

وقتی وضع هوا را ‌پیش‌بینی می‌کردم و گزارش آن از رادیو پخش می‌شد، تمام شب را نمی‌خوابیدم تا ببینم روز جمعه چه خواهد شد و همین‌که می‌دیدم همهی مردم دارند نتیجهی کار مرا کنترل می‌کنند، دچار نگرانی می‌شدم... چند سال قبل که اوایل کارم در فرودگاه مهرآباد بود و وضع هوا را ‌پیش‌بینی می‌کردم، قرار بود جشن سردوشی دانشکدهی افسری در پیشگاه شاهنشاه برگزار گردد. چند روز پشتسرهم بهعلت بدی هوا جشن به تأخیر افتاد و هر روز تلفن می‌زدند و می‌پرسیدند فردا هوا چطور است. چون غالباً هوا بد بود، جشن را به تأخیر می‌انداختند... یک روز که دستگاه هواشناسی را نگاه کردم، با ۹۰درصد اطمینان گفتم: «فردا هوا صاف است.» چند بار پرسیدند: «مطمئن هستید؟» گفتم: «بله.» حتی اسمم را پرسیدند و یادداشت کردند. اتفاقاً کشیک شب هم با خود من بود. عصر نشسته بودم و دیدم کمکم ابرها شروع کردند از گوشهی افق به جلوآمدن، در عرض چهار ساعت ابر سراسر آسمان تهران را پوشانید. تمام شب را آنچنان در دلهره و ناراحتی بودم، دیدم هوا روشن شده و آسمانْ شفاف است و از ابرها خبری نیست. می‌توانید حدس بزنید که خوشحالی من و مقاماتی که جشن را برگزار می‌کردند تا چه حدی بود.

در سال ۱۳۳۱ در یکی از روزنامه‌های محلی اعلانی منتشر شد که بر اساس آن دارندگان گواهی‌نامه‌‌ی لیسانس می‌توانستند در اولین دوره‌ی دوساله‌ی ‌پیش‌بینی هوایی در فرودگاه مهرآباد تهران شرکت کنند که زیرنظر مستشاران سازمان بین‌المللی هواشناسی برگزار می‌شد.

ژینوس (نعمت) محمودی در این دوره ثبت‌نام می‌کند و به‌عنوان تنها زن دانشجو در این دوره پذیرفته می‌شود. او در سال ۱۳۳۳ با رتبه‌ی ممتاز این دوره‌ی دوساله را پشت‌سر می‌گذارد و به‌عنوان مهندس فوق‌لیسانس به استخدام اداره‌ی کل هواشناسی درمی‌آید که در فرودگاه مهرآباد مستقر است. او در آنجا ضمن کار به آموزش ‌پیش‌بینی جوی در کلاس‌های فرودگاه مهرآباد مشغول می‌شود.

مدت کوتاهی بعد همسرش، هوشنگ محمودی، برای مأموریتی روانه‌ی کرمان می‌شود و خانم محمودی به‌ناچار با خانواده به کرمان می‌رود. چون اداره‌ی هواشناسی کرمان به‌درستی شکل نگرفته بود، او به استخدام اصل چهار کرمان درمی‌آید که یک برنامه‌ی همکاری بین ایران و برنامه‌ی اصل چهار آمریکاست و در آن به روستائیان روش‌های جدید کشاورزی و استفاده از آب و چگونگی رعایت بهداشتی آموزش داده می‌شود.

دو سال بعد، در سال ۱۳۳۵، پس از بازگشت از کرمان به تهران، ژینوس به استخدام رسمی اداره‌ی کل هواشناسی در فرودگاه مهرآباد درمی‌آید و به‌عنوان «پیش‌بین ارشد هواشناسی» مشغول به کار می‌شود و تا سال ۱۳۴۱ در این سمت کار می‌کند.

در طول این مدت او مسئولیت تهیه و تدوین اطلس اقلیمی ایران را بر عهده می‌گیرد، مجموعه‌آماری که در آن جزئیات وضع آب‌وهوا و اوضاع جوی مناطق مختلف ایران و امکانات کشت‌وزرع از نظر اقتصادی، صنعتی و کشاورزی بررسی شده است. این اطلس حاوی نقشه‌هایی از نقاط مختلف کشور است.

ژینوس محمودی می‌گوید: «اطلس اقلیمی ایران از مجموعه‌آمار هواشناسی در ده سال گذشته تهیه شده و حاوی دویست نقشه‌ی ایران است که وضع آب‌وهوای ایران را نشان می‌دهد. ما درحقیقت اطلاعات آماری خود را به‌صورت قابل‌استفاده درآورده‌ایم و تمام مؤسسات عمرانی می‌توانند از آن استفاده کنند.»

این کتاب در سال ۱۳۴۴ از سوی دانشگاه تهران و مؤسسه‌ی جغرافیا منتشر شده و در آن آمده که این اطلس به مدیریت و سرپرستی ژینوس نعمت و زیرنظر محمدحسن گنجی تهیه شده است.

ژینوس محمودی در این دوران مسئولیت بیشتری بابت ‌پیش‌بینی‌هایش داشت، چون ‌پیش‌بینی‌هایش گسترده‌ی بزرگی را در بر می‌گرفت. او می‌گفت: «ممکن است یک پیش‌بینی یا آمار غلط من میلیون‌ها تومان به اقتصاد یا کشاورزی مملکت ضرر بزند.»

ژینوس محمودی در سال ۱۳۴۲ سرپرستی و مدیریت فنی طرح باروری ابرها و باران مصنوعی را بر عهده می‌گیرد و هم‌زمان عضو کمیسیون‌های مختلفی می‌شود که از جمله می‌توان به اینها اشاره کرد: کمیسیون مطالعات و تحقیقات در آلودگی هوا در دانشگاه تهران، کمیته‌ی تحقیقات مالچ‌پاشی و تثبیت شن‌های روان، کمیته‌ی هیدرولوژی ایران و کمیته‌ی ملی اقیانوس‌شناسی.

ژینوس محمودی، هم‌زمان با فعالیت‌های اداری و دولتی، پیگیر حقوق زنان نیز بود. او عضو انجمن «رونتا» (زنان تحصیل‌کرده در امور صلح) و رئیس انجمن «صلح دیهیم» بود و همچنین ریاست هیئت‌مدیره‌ی «جمعیت زنان وزارت راه و هواشناسی» را بر عهده داشت. 

علاوه بر این، ژینوس محمودی نماینده‌ی ایران در کنگره‌ی اقلیم‌شناسی جهانی و عضو این کنگره در زمینه‌ی کاربردهای هواشناسی و عضو کارگروه اطلس اقلیمی آسیا بود. هم‌زمان نیز در دانشگاه تهران و مدرسه‌ی عالی هواشناسی که زیرنظر سازمان هواشناسی فعالیت می‌کرد، درس می‌داد.

در این دوران او تمرکز و مطالعه‌ی خود را بر چگونگی باروری ابرها و میزان پیشرفت تحقیقات در این زمینه قرار می‌دهد و با بورس سازمان جهانی هواشناسی به تحقیق و پژوهش در دانشگاه‌های آمریکا می‌پردازد.

در کتاب خاطرات ژینوس محمودی چنین آمده است:

تجارب بارورکردن ابرها یا کاستن از قدرت باروری آنها یکی از جالبترین و شیرینترین تجارب زندگی وی است. برای شناخت دقیق حالات، مقدار حساسیت و خاصیت ویژهی فیزیکی آنها که منجر به مهارکردن آنها می‌گردد، طرق موجود را مطالعه و فنون تحریک ابرها را برای باریدن بهخوبی آزمایش می‌کند. با پرواز در هواپیماهای آزمایشی این مراکز علمی و یا آزمایشگاه‌های پرنده که مجهز به دقیقترین وسایل و دستگاه‌های اندازهگیری، نمونهبرداری و عکسبرداری هستند در ابرهای طوفانزا، ساعت‌ها به پرواز درآمده و سعی می‌کند تا مهارکردن آنها را تجربه کند.

او برای تکمیل تحقیقات و پژوهش‌های خود در زمینه‌ی هواشناسی از سازمان‌های هواشناسی رم، پاریس، لندن،‌ هامبورگ، استکهلم و مراکز دانشگاهی مرتبط با هواشناسی در آمریکا، شوروی و افغانستان دیدن می‌کند تا از نزدیک نتایج پیشرفت‌ها را ارزیابی کند.

در همین زمان در «کنفرانس‌های هواشناسی کشاورزی در بیروت، انرژی‌های طبیعی در رم، کنگره‌ی اقلیم‌شناسی جهانی در استکهلم، کنگره‌ی کاربرد هواشناسی در آلمان و کنفرانس تعدیل هوا در تاشکند ازبکستان شرکت می‌کند».

پس از پژوهش‌های بسیار او پیشنهاد می‌کند که در خلیج‌فارس و دریای عمان یک شبکه در سطح زمین برای اندازه‌گیری‌های دریایی و یک ماهواره‌ی مصنوعی برای ‌پیش‌بینی دریایی دستگاه‌های اندازه‌گیری در سطوح بالای جو ایجاد شود تا هم صیادان جنوب بتوانند از پیش در جریان تغییرات آب‌وهوایی باشند و هم کشتی‌های تجاری ضمن کنترل فعالیت ناوبری از امنیت بیشتر برخوردار شوند.

نتیجه‌ی این تلاش او ایجاد اولین واحد هواشناسی از سوی سازمان بنادر و کشتی‌رانی و شیلات است که منطقه‌ی خلیج‌فارس را تحت‌پوشش قرار می‌دهد. برای همین هم از خانم محمودی به‌عنوان بنیان‌گذار هواشناسی دریایی در ایران یاد می‌شود.

 

فعالیت‌های فرهنگی

ژینوس محمودی، همزمان با فعالیت‌های اداری و دولتی، پیگیر حقوق زنان نیز بود. او عضو انجمن «رونتا» (زنان تحصیلکرده در امور صلح) و رئیس انجمن «صلح دیهیم» بود و همچنین ریاست هیئتمدیرهی «جمعیت زنان وزارت راه و هواشناسی» را بر عهده داشت. در خاطراتش، به تاریخ ۶ شهریور ۱۳۴۶، می‌نویسد:

آنچه در این سه ماه به یادم می‌آید و انجام گرفته، اول پس از چندین جلسه که هیئت مؤسسهی جمعیت زنان را اداره کردم، یک جلسهی عمومی هم دعوت کردیم که خانم‌ها بیایند و آگاه شوند که این جلسه به وجود آمده و سپس با ۹۷ نفر عضو رسمی اولین مجمع عمومی را تشکیل دادیم و بعد هم در جلسهی هیئت‌مدیره که در این انتخابات تعیین شده بودند بهعنوان رئیس جمعیت انتخاب شدم و حالا مرتب چند جلسهای است که جمعیت را تشکیل می‌دهم.

در این دوران او مدیر تحقیقات و بررسی‌های علمی هواشناسی کل کشور است. وقتی اداره‌ی کل هواشناسی به سازمان تبدیل شد، او همچنان معاون پژوهشی و آموزشی سازمان هواشناسی کشور بود. در این زمان سه اداره‌ی تحقیقات علمی آمار، اقلیم‌شناسی و آموزش هواشناسی زیرنظرش کار می‌کرد.

هواشناسی بخشی از زیرمجموعه‌ی وزارت جنگ بود و ژینوس محمودی در آخرین رتبه‌های اداری خود به‌عنوان معاون وزارت جنگ و سرپرست هواشناسی با درجه‌ی سرلشکری کار می‌کرد.

 

زندگی در محیط فرهنگی

ژینوس (نعمت) محمودی در ۱۷ مرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش، عباس نعمت، بنیان‌گذار گراورسازی در ایران است. او در زمان رضاشاه توانست امتیاز طهران مصور را بگیرد که بعدها با عنوان مجله‌ی تهران مصور ادامه پیدا کرد. مادرش، کماله اجزاچی، معلم بود و در مدرسه‌ی تربیت دختران درس می‌داد. ژینوس تا کلاس پنجم در مدارس دولتی و از کلاس پنجم تا نهم در دبیرستان نوباوگان درس خواند و دیپلمش را در سال ۱۳۲۶ در رشته‌ی ریاضی از دبیرستان نوربخش گرفت.

ژینوس محمودی در گفت‌وگو با مجله‌ی زن روز می‌گوید:

من محصل دبیرستان نوباوگان ضرابی بودم و برای‌اینکه ریاضی بخوانم به دبیرستان رضاشاه کبیر آمدم. جزو اولین دخترهایی بودم که در رشتهی ریاضی نامنویسی کردم و مدیر مدرسه برای نه نفر کلاس ریاضی باز کرد. آن روزها هرکس به من می‌رسید می‌گفت دختر که نمی‌رود ریاضی بخواند. وقتی‌که شما دخترها می‌خواهید مهندس بشوید، پس کی بهجای شما آشپزی و بچهداری کند؟

بعد از پایان دبیرستان به دانشگاه تهران رفت تا فیزیک بخواند. او در نوزده‌سالگی، هنگامی‌که دانشجوی فیزیک دانشگاه تهران بود، با هوشنگ محمودی، جوان ۲۲ساله‌ای که حقوق می‌خواند، آشنا شد و در سال ۱۳۲۷ ازدواج کرد. با پایان دوره‌ی لیسانس در سال ۱۳۲۹، او دو سالی سرگرم دو دخترش بود که در این دو سال به دنیا آمده بودند.

بعد، در سال ۱۳۳۱ با تشویق همسرش در دوره‌ی تخصصی علوم جوی و هواشناسی شرکت کرد، که در فرودگاه مهرآباد تهران برگزار می‌شد. دو سال بعد او این دوره را با موفقیت پشت‌سر گذاشت و فوق‌لیسانس گرفت. خودش دوست داشت که دکتری بخواند و برای همین هم به انگلیس رفت و قرار بود بعد به آمریکا برود. او می‌گوید:

با سه تا بچه که برای اولینبار به خارج سفر می‌کنند... وارد لندن شدیم. بچه‌ها را به مدرسه گذاشتم و خودم به دانشگاه رفتم... دانشکده اصلاً قابل‌استفاده نبود، سطحش پایین بود. بچه‌ها هم از غربت و تنهایی آنقدر نالیدند و گریه کردند که دیدم ادامهی این زندگی و حرکت از انگلیس به آمریکا و در محیط تازهای زندگی را ازسرگرفتن از قدرت من خارج است.

در سال ۱۳۳۴ با همسرش، که برای مأموریتی به کرمان می‌رفت، همراه شد و دو سالی آنجا ماند. هوشنگ محمودی اولین تهیه‌کننده و گرداننده‌ی برنامه‌های کودک بود. وقتی به تهران بازگشت، دوباره کارش را در اداره‌ی هواشناسی از سر گرفت. ابتدا مدتی کار ‌پیش‌بینی هوا را بر عهده داشت. بعد، مدیر اداره‌ی تحقیقات و بررسی‌های هواشناسی شد و بیشتر از ده سال روی اطلس جغرافیایی ایران کار کرد.

ژینوس محمودی در سال ۱۳۴۶ برای گرفتن فوق‌لیسانس جغرافیا ثبت‌نام کرد. در خاطراتش می‌نویسد: «امتحان انگلیسی کردند. به‌هرحال، قبول شدم و در رشته‌ی جغرافیای طبیعی اسم نوشتم.»

هم‌زمان با درس و کار، خانم محمودی کتاب هم ترجمه می‌کند. در یادداشت ۵ بهمن ۱۳۴۶ می‌نویسد: «کتابم را تمام کردم. ترجمه و تصحیح تمام شده و فکر می‌کنم شاید تا یک هفته‌ی دیگر برای چاپ برود.»

او نخستین زن پیشروی ایرانی بود که تحقیقاتی را در زمینهی به‌کارگیری و بهرهوری انرژی خورشیدی انجام داد تا از اشعهی خورشید برای مصارف حرارتی استفاده شود.

 

انقلاب اسلامی

دوسه سال پیش از انقلاب می‌توانست بازنشسته شود، اما به‌دلیل تجریبات زیادی که در زمینه‌ی هواشناسی داشت، دولت با تقاضای بانشستگی‌اش موافقت نکرد. بعد از انقلاب به‌دلیل بهائی‌بودن از کار برکنار و حقوقش قطع شد. حساب بانکی‌اش مسدود و موجودی حسابش نیز به نام بیت‌المال ضبط شد.

ژینوس محمودی در خاطراتش در روز ۲۶ فروردین ۱۳۵۹ می‌نویسد: «حساب مرا از اول اسفند قطع کرده‌اند، به دستور اداره تا اطلاع ثانوی. درضمن، یکی از دوستان از اداره تلفن کرد که پنجشنبه‌ی گذشته در اتاق‌های کنفرانس اعلام کردند که مرا و رؤسای گذشته را منفصل می‌کنند.»

اما فقط قطع همکاری و حقوق در میان نبود؛ خانم محمودی در خاطرات روز ۲۱ تیر ۱۳۵۹ می‌نویسد: «دوباره از سازمان هواشناسی مرا برای محاکمه خواستند. محاکمه! البته خواهم رفت، چون کوچک‌ترین خطایی نکرده‌ام و در بی‌گناهی خود شکی ندارم.»

ژینوس محمودی در کنار فعالیت‌های اداری-دولتی عضو محفل بهائیان تهران بود، که بزرگ‌ترین محفل بهائیان در ایران به حساب می‌آمد. این محفل هیئتی متشکل از نه نفر است که با رأی بهائیان در هر منطقه یا کشور انتخاب می‌شوند و مسئول رسیدگی به امور جاری جامعه‌ی بهائی هستند.

او نخستین زن پیشروی ایرانی بود که تحقیقاتی را در زمینه‌ی به‌کارگیری و بهره‌وری انرژی خورشیدی انجام داد تا از اشعه‌ی خورشید برای مصارف حرارتی استفاده شود.

او در دهه‌ی ۱۳۵۰ ابتدا منشی محفل تهران بود، اما بعدها به سمت معاونت محفل بهائیان انتخاب شد که، علاوه بر تهران و همدان، منطقه‌ی غرب را تحت‌پوشش داشت. همسرش نیز عضو محفل ملی بهائیان بود، اما انقلاب ۱۳۵۷ وضع زندگی آنها را به‌کلی تغییر داد. در این دوره ژینوس محمودی نیز در محفل ملی بهائیان ایران وظایف یکی از اعضا را که به زندان افتاده بود بر عهده داشت.

خانم محمودی در خاطراتش از روز ۲۸ تیر ۱۳۵۹ می‌نویسد: «امروز تلفنی به هوشی (هوشنگ)، شوهرم، خبر دادند که خود را کمتر آفتابی کند، چون در پی دستگیری او هستند.»

صبح روز ۳۰ مرداد ۱۳۵۹ زن و شوهر به روال همیشه با همدیگر خداحافظی کردند. هوشنگ که برای شرکت در جلسه‌ی محفل ملی بهائیان رفته بود با حمله‌ی پاسداران انقلاب به همراه جمعی دیگر ربوده شد و دیگر هیچ خبری از او به دست نیامد.

خانم محمودی در خاطرات روز ۳۰ مرداد ۱۳۵۹ می‌نویسد: «ساعت سه‌ونیم هوشی (هوشنگ) به‌اتفاق "عمو جان" برای جلسه‌ی محفل بیرون رفتند. ساعت پنج خبر رسید که او را با "عمو جان" و کلیه‌ی اعضای محفل ملی و دکتر عباسیان و دکتر روحانی یک گروه ضربت گرفتند و بردند. کجا؟ معلوم نیست.»

ژینوس که نتوانسته بود در این جلسه حاضر شود از آن پیشامد جان به در برد، اما سخت آزرده‌خاطر و همچنان منتظر بود. او در بهمن ۱۳۵۹ در نامه‌ای نوشته: «سعی دارم از آرامش خاطر و خندیدن با یاران روحانی فکر و خیال دیگری به خود راه ندهم. از دوری و مفارقت شما نگرانم. ولی ممکن است هر لحظه تلفن از ناحیه‌ی شما زنگ بزند و مرا شاد و مسرور بیابید.»

بعد از آن واقعه انتخابات جدیدی برگزار شد و ژینوس محمودی دوباره به عضویت محفل ملی بهائیان درآمد. اما بعد از آنکه همسرش را به‌همراه ده نفر دستگیر کردند، او مدام جایش را عوض می‌کرد. خودش در ۶ شهریور می‌نویسد: «از یازده نفر ربوده‌شدگانمان خبری نیست با تمام کوشش‌ها... برای تغییر محل اقامتم از امشب چند روز به منزل خاله‌ام خواهم رفت.»

بعد از آن، او مدام پیگیر سرنوشت همسر و دیگر اعضای دستگیرشده‌ی محفل بود. خانم محمودی در خاطراتش در روز ۲۹ مهر می‌نویسد:

از ربودهشدگانمان خبری نیست. امروز از صبح زود مشغول تلفنزدن به دادستانی کل انقلاب جمهوری اسلامی‌ هستم تا شاید خبری و اثری از آنها بیابم. سرانجام، موفق شدم چند کلامی صحبت کنم. به آنها یادآوری کردم که قرار بوده که از ربودهشدهگانمان خبری به ما بدهند. آنها اظهار داشتند که از کم‌وکیف جریان اطلاعی ندارند و پاسدارانی که در این حمله دست داشتهاند فعلاً در جبهه هستند.

روز بعد او دوباره تلفن می‌کند و از قول مسئولی در دادستانی می‌نویسد: «با سپاه پاسداران صحبت کرده‌ام، ولی خبری نبوده. گفتم چگونه می‌شود؟ روزهای اول همه گفتند پهلوی ما هستند. ما گرفتیم و در اوین هستند. گفت شما باید به حرف من اعتماد کنید. آنها که گفته‌اند بدون منشأ گفته‌اند و افراد دیگری را منظورشان بوده.»

او همچنان پیگیر بود و روز ۱ آبان ۱۳۵۹ با عبدالمجید معادی‌خواه، قاضی شرع دادگاه انقلاب که آن زمان نماینده‌ی مجلس بود و بعدها به وزارت ارشاد نیز رسید، تماس گرفت. «[ولی او هم] جواب مسئول دادستانی را داد که آنها در اوین نیستند. پرسیدم که آیا ممکن است جایی در اوین باشد که از چشم و تلفن و آگاهی آقای معادی‌خواه دور باشد، گفت همه‌جا زیرنظر اوست و ممکن نیست.»

بعد از آن، خانم محمودی چندین بار به زندان اوین مراجعه کرد. در خاطرات روز ۱۴ آبان می‌نویسد:

امروز صبح، پس از تهیهی چادر و حجاب اسلامی، برای دیدن رئیس شعبهی دو دادگاه انقلاب به زندان اوین رفتم. ساعت ده صبح بود و صف مراجعهکنندگان بسیار طویل. بعد از ساعت ده به داخل زندان اوین و قسمت دادگاه‌ها رسیدم، ولی ایشان از دادگاه رفته بودند و گفتند تا یکی‌دو ساعت دیگر مراجعت نخواهند کرد. چارهای نداشتم جز اینکه صبر کنم... دوباره سراغ رئیس شعبهی دو رفتم و کارت معرفی را به ایشان دادم. روی همان پاکت یادداشتی نوشت که بروم و ببینم که آیا در آنجا پروندهای به نام آنها هست یا نه. به بایگانی پایین رفتم و آنجا فقط پروندهای به نام «هوشنگ محمودی ــ نونهالان» بود و بقیهی قسمت‌ها را نتوانستم ببینم... در این اثنا معممی با یک بغل پرونده از راه رسید و چون موضوع را شنید، گفت که این کار مربوط به خود اوست. حدود نیم ساعت هم با او صحبت کردم و در آخر گفت شاید بتواند وسیلهی ملاقاتی برایمان فراهم آورد، ولی خودش را معرفی نکرد. امیدهایمان از همهجا قطع شده است.

ژینوس به تلاش‌های بی‌نتیجه از سرنوشت همسرش ادامه می‌داد، تا آنکه در ۲۳ آذر ۱۳۶۰، وقتی در جلسه‌ی محفل بهائی شرکت کرد، از سوی پاسداران انقلاب بازداشت می‌شود و به زندان می‌افتد. کمتر از دو هفته بعد از بازداشت، در ۶ دی‌، به‌همراه هفت نفر از اعضای دیگر، درحالی‌که ۵۲ سال بیشتر نداشت، تیرباران شد.

هیچ سند و مدرکی از بازداشت و دادگاه ژینوس محمودی وجود ندارد و تنها سند رسمی‌ای که در دادستانی کل انقلاب اسلامی وجود دارد در تاریخ ۷ دی‌ ۱۳۶۰ منتشر شده و طبق آن ژینوس محمودی و هفت نفر دیگر از اعضای محفل بهائی توسط دادگاه انقلاب اسلامی تهران محاکمه شده و به جرم «جاسوسی» به اعدام محکوم شده‌اند.

خانواده‌ی او چندین روز بعد از اعدام به‌شکل غیررسمی از سوی مسئولان اوین مطلع می‌شوند که اولین زن هواشناس ایران در «کفرآباد» بهشت‌زهرا در قبری گمنام دفن شده است.

ژینوس محمودی امیدوار بود هواشناسی ایران روزبهروز پیشرفت کند و به قدرت کشورهایی نظیر شوروی و آمریکای آن روز برسد. خودش می‌گوید: «آرزو دارم که روزی هواشناسی ایران را به جایی برسانیم که اثر مستقیم با زندگی مردم داشته باشد و در بهبود وضع اقتصادی و کشاورزی ما مؤثر باشد.»