تاریخ انتشار: 
1398/07/18

کاوشی در سفر درونی جبران خلیل جبران

پل-گوردون چندلر

thenational

در پایان اولین نمایش رسمی فیلم انیمیشنی که بر اساس پیامبر، کتاب الهام‌بخشی شامل اشعار منثور جبران خلیل جبران، ساخته شده سکوت متین و اندیشناکی بر فضا حاکم شد. من به «جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم تورنتو» رفته بودم تا از نزدیک شاهد رونمایی تولید هنری سلما هایک باشم، و متوجه شدم که بسیاری همچون من نفود کلام و خیال خلیل جبران را در گذر از دهه‌ها احساس می‌کنند، و از قرار معلوم آن را کاملاً همراستا با جست‌وجوی کنونی ما برای ارتباط برقرار کردن با «دیگری» می‌یابند. بعد از نمایش فیلم که با سلما هایک حرف زدم، انگیزه‌اش از جانِ تازه دادن به کتاب جبران را برایم توضیح داد: «فکر کردم واقعاً مهم است که قدردانی بیشتری از این مردی بکنیم که عرب بود و کتابی درباره‌ی فلسفه‌ی معنوی نوشت که همه‌ی مذاهب و همه‌ی کشورها و همه‌ی آیین‌ها، از نسل‌های متعدد و مختلف، را گرد هم می‌آورد ...» او در همین اظهار نظر مختصر عصاره‌ی سفر درونی جبران را عرضه می‌کرد: جبران هرچه بیشتر به عمق می‌رفت، وسعت نظرش بیشتر می‌شد.

حال بیش از همیشه به شنیدن صداهایی نیاز داریم که ما را به اتحاد و احترام دعوت کنند، تا انگیزه پیدا کنیم که زندگی عمیق‌تری در پیش بگیریم و در افکار و رفتارمان در قبال «دیگری» سعه‌ی صدر بیشتر داشته باشیم. خلیل جبران یک‌چنین صدایی است، حکمت و هدایت معنوی‌ای به ما عرضه می‌کند که امروزه بسیار به آن نیاز داریم. زندگی و آثار او با بسیاری از مسائل معنوی حیاتی در زمان حال پیوند خورده‌اند: نزدیک کردن مرام‌ها و فرهنگ‌ها به یک‌دیگر، مراقبت از محیط زیست، برابری جنسیتی، توجه به معنویت و نه مذهب، آغوش گشوده داشتن برای آیین‌های مختلف، اهمیت آموختن از بهترین‌ آموزه‌ها در هر سنت. همچنان که در مورد ابن عربی (عارف، شاعر، و محقق صوفی عرب در قرن سیزدهم میلادی) گفته می‌شود، جبران هم «مرد زمانه است، چرا که بهره‌ای از هر مرام برده است.»

علاقه‌ی شدید من به جبران در دوران زندگی و کار در خاورمیانه آغاز شد. حیرت کرده بودم که چه‌طور او را با چنین اشتیاقی هم در خاورمیانه و هم در غرب دوست دارند. همین نکته در من ایجاد انگیزه کرد تا نگاه عمیق‌تری به سفر درونی او برای تحول معنوی بیندازم. و این مرا به همه‌جای دنیا کشاند، به موزه‌ها، گالری‌های هنری، کلیساها، و مسجدها، در گذر از انقلاب‌ها و ضدانقلاب‌ها. از تمام مکان‌هایی که جبران در آن‌جا زندگی کرده بود دیدن کردم، از طریق نوشته‌هایش حضور او را در کنار خودم حس می‌کردم ــ نوشته‌ها را به ترتیب و در محل نوشته شدن‌شان، در گذر از دوره‌های مختلف زندگی‌اش، می‌خواندم و حاصل کار من کتابی شد با عنوان در جست‌وجوی پیامبر: سفری معنوی به همراه خلیل جبران (راومن اند لیتلفیلد، 2017).

 

روح جهانی

جبران خلیل جبران در سال ۱۸۸۳ در کوهپایه‌های لبنان، در وادی قادیشا، به دنیا آمد: در منطقه‌ای سرشار از زیبایی طبیعت که خود به شکل بنیانی برای معنویت‌گرایی و جهان‌بینی او در باقی عمرش درآمد. پدربزرگ او یک کشیش مارونی بود و، به لطف مادرش، به گونه‌ای با داستان‌های مهم کتاب مقدس آشنا شد که با باورهای تمام ادیان ابراهیمی هماهنگ می‌نمود و این آموزه‌ها در سرتاسر نوشته‌های آینده‌اش بازتاب می‌یافت.

برخلاف این محیط پرآرامش، جبران در دوره‌ای از منازعات سیاسی و مذهبی در اواخر دوران اشغال چهارصد ساله‌ی لبنان از جانب امپراتوری عثمانی به دنیا آمده بود. او در بیشتر نوشته‌های اولیه‌اش به درگیری‌های فرقه‌ای و تزویر و ریاکاری و فساد می‌پرداخت، و عزم خود را جزم کرده بود تا ایدئولوژی‌ها را به پرسش بگیرد و دیوارهای بی‌عدالتی را از بین برد. او اگرچه از دیرباز به کنشگری روی آورده بود، در گذر عمر به ژرف‌اندیشی و پخته‌تر شدن ادامه داد، و اغلب از «رشد کردن و رسیدن به خویشتنِ بزرگ‌ترِ خویش» سخن می‌گفت.

جبران زندگی خود را در مسیر رسیدن به ساحتی عمیق‌تر زیست، و این ساحت را به هسته‌ی اصلی نوشتار و هنر خود مبدل کرد. او با بیانی نافذ نوشته بود: «من به کتابی ایمان دارم که همه‌ی ما را، در پیشگاه خورشید، برادر و برابر سازد. من به آموزه‌هایی ایمان دارم که من و تو را از بند برهاند و ما را رهاشده در زمین، در پایگاه پروردگار، جای دهد.» جبران همچنان که در اعماق حیات درونی خود سیر می‌کرد، همواره در حال کاوش در عمیق‌ترین پرسش‌های زندگی و برگذشتن از مرزها بود، هم‌آوا با نبض حیات که تمام بشریت را در خود گرد هم می‌آورد.

جبران خطاب به همزبانان عرب‌اش در خاورمیانه نوشته بود: انسان‌ها به طایفه‌ها و قبیله‌های مختلف تقسیم شده‌اند، و به کشورها و شهرهای مختلف تعلق یافته‌اند. من اما خود را با تمام این جوامع بیگانه یافته‌ام، من به هیچ سرزمینی تعلق ندارم. عالَم کشور من است و خانواده‌ی بشریت قبیله‌ی من.

از بطن این برقراری پیوندهای درونی بین اثرپذیری‌های جبران از غرب و شرق، آموزه‌ای سر بر آورد که بر فراز مذاهب و فرهنگ‌ها می‌ایستاد. جبران خطاب به همزبانان عرب‌اش در خاورمیانه نوشته بود: «انسان‌ها به طایفه‌ها و قبیله‌های مختلف تقسیم شده‌اند، و به کشورها و شهرهای مختلف تعلق یافته‌اند. من اما خود را با تمام این جوامع بیگانه یافته‌ام، من به هیچ سرزمینی تعلق ندارم. عالَم کشور من است و خانواده‌ی بشریت قبیله‌ی من ... تو برادر من هستی چون انسان هستی، و ما هردو فرزندان روح‌القدس‌ایم، با هم برابریم و از یک خاک برآمده‌ایم.»

جبران از مذهب فراتر رفت تا به هسته‌ی یک معنویت جهانی برسد: «چرا که در بطن خود می‌دانم شاعرِ متعال تنها یک شعر سروده است»، و در جای دیگر: «همسایه‌ی تو خویشتنِ دیگرِ تو است که پشت دیواری است. در ادراک، همه‌ی دیوارها فرو خواهد ریخت.» جبران به ضرورت وجود مرزها و ملت‌ها اذعان داشت، و با این حال به سوی اقامتِ بی‌مرزی قدم بر می‌داشت که فراتر از جغرافیا باشد: «اگر بر ابری بنشینی، خط حائلی بین یک کشور و کشور دیگر نمی‌بینی، سنگچینی بین یک کشتزار و کشتزار دیگر نمی‌بینی. اما افسوس که نمی‌توانی بر ابر بنشینی.»    

این اشتیاق به فراتر رفتن از مرزها به حیطه‌ی مذهب هم کشیده می‌شد: «تو برادر [و خواهر] منی، و من تو را دوست دارم. دوست دارم تو را که در کلیسا نیایش، در معبد کرنش، و در مسجد عبادت می‌کنی. تو و من فرزندانِ یک مذهب‌ایم، چرا که مسیرهای مختلف مذهب چیزی جز انگشتان دست مهربان پروردگار نیست، دستی که به سوی ما دراز شده، کمال روح را به همه‌ی ما عرضه می‌دارد، و مراقب است که همگان از آن بهره‌ور شوند.»

 

بازاندیشی عیسی

یافتن راهی برای ابلاغ مؤثرِ یک برداشتِ غیرفرقه‌ای از معنویت ذهنِ جبران را پر کرده بود، و در نتیجه احساس می‌کرد که همه‌ی حوادث زندگی‌اش او را به سمت آفرینش مشهورترین کتاب‌اش، پیامبر، سوق داده است. خودش نگارش این اثر را چنین وصف می‌کند: «بزرگ‌ترین چالش عمر من. پیامبر زندگی من است. تمام هستی من در پیامبر است. هر کاری که پیش‌تر کرده بودم فقط پیش‌درآمدی به این کتاب بود.» جبران احساس می‌کرد که مسئولیت مقدسی برای نوشتن آن دارد، انگار که این یک کتاب مقدس است.

آثار جبران اغلب بیشتر بر عشق به خدا تمرکز دارند تا مذهب. وقتی از او سؤال شد «مذهب چیست؟»، جواب داد: «چه می‌دانم چیست. من فقط زندگی را می‌شناسم. زندگی یعنی کشتزار، تاکستان، نور ... کلیسا در دل تو است. تو خودت کشیش‌ای.» جبران در مسیر سفر معنوی‌اش، به دنبال غربال کردن تعلیمات دینی‌ای که خود با آن‌ها بزرگ شده بود و همچنین درگذشتن از تمام قیود و سنت‌هایی بود که در طول هزاره‌ها گرداگرد آن دین را گرفته بودند. او در کاوش عمیق خود در سنت مسیحی، جوهره‌ی آن را در کشف دوباره‌ی چهره‌ی عیسی یافت. به آن‌جا رسید که شخص مسیح را بسیار فراتر از مسیحیت، و همچون یک حکیم جهانی برای تمام بشریت، ببیند.

جبران در عیسی شمایلی سراسر فراگیر می‌دید: «زندگی او نماد بشریت است. او همواره شمایل اعلای تمامی اعصار خواهد ماند.» جبران عیسای تاریخی را از عصای مسیحیت جدا می‌انگاشت: مسیحیت مذهبی بود که در گذر زمان به گرد او شکل گرفته بود: «هر صد سال یک بار، عیسای ناصری در باغی در تپه‌های لبنان با عیسای مسیحی ملاقات می‌کند. گفت‌وگویشان به درازا می‌کشد؛ و هربار، عیسای ناصری به وقت عزیمت به عیسای مسیحی می‌گوید: دوست من، بیم دارم که هرگز و هرگز به همر‌أیی نرسیم.»

جبران که در جوانی شاهد فساد و فرقه‌گرایی و بازی قدرت در نهاد کلیسا بود، مجذوب وجه رادیکالی از عشق فراگیر عیسی و صلابت فروتنی او شد ــ و این پادنهادِ کلیسایی بود که جبران با آن مواجه شده بود. او عیسی را بزرگ‌ترین هنرمند و شاعر می‌شمرد، و نوشته بود که او «سرور شاعران است ... او است که از همه‌ی ما شاعر می‌سازد.» جبران بیشتر دوران عمر خود در بزرگ‌سالی را بر سر طولانی‌ترین کتاب انگلیسی‌اش عیسی: پسر آدم گذاشت، و در پی آن بود تا عیسایی را که به گمان او چهره‌اش در غرب مخدوش شده بود به خاستگاه خاورمیانه‌ای‌اش بازگرداند. کتاب سه سال پیش از مرگ جبران منتشر شد، و برخی آن را نوعی «انجیل پنجم» به شمار می‌آورند.

جبران در سال ۱۹۳۱ و درست روز بعد از عید پاک، در ۴۸ سالگی، از دنیا به قلمرویی رفت که باور داشت «سپیده‌دمان بی‌پایان و همواره روز اول» است. ستایش‌هایی که نثار زندگی او می‌شود مرزهای هر مذهب و فرهنگی را در نوردیده است. سیر زندگی جبران سفری است ژرف و پهناور. کلام او همچنان در دل و روح ما طنین‌انداز می‌شود، و خواننده و شنونده را به سفری به سوی ساحتی عمیق‌تر فرا می‌خواند: «چرا که امید و احساس نوع بشر سراسر در یک تن و جان جای می‌گیرد.»

 

برگردان: پیام یزدانجو


پل-گوردون چندلر نویسندهی کتاب در جست‌وجوی پیامبر: سفری معنوی به همراه خلیل جبران است. آن‌چه خواندید برگردان این نوشته‌ی او با عنوان اصلیِ زیر است:

Paul-Gordon Chandler, ‘All Walls Shall Fall Down Exploring The Inner Journey Of Kahlil GibranThe Interfaith Observer, March 15, 2018.