تاریخ انتشار: 
1395/04/23

چرا عشق برای تحقق عدالت اهمیت دارد؟

جرالدین وَن بوئِرِن

 آیا برای بنا کردن جامعه‌ای «مطلوب» و عدالت‌محور، باور به کرامت انسانی کافی‌ است؟ جایگاه عشق و همدلی در سیاست‌های لیبرال جامعه امروز کجاست؟ چه رابطه‌ای میان عشق، عواطف و سیاست وجود دارد؟ نوسبام، فیلسوف آمریکایی، به این پرسش‌ها می‌پردازد.[1]

عواطف سیاسی: چرا عشق برای تحقق عدالت اهمیت دارد؟، نویسنده: مارتا سی. نوسبام، انتشارات دانشگاه هاروارد، 2013


به اشتباه می‌پندارند که تنها جوامع استبدادی از برانگیختن عواطف عمومی سود می‌برند. با این همه، سخنورانی همچون مارتین لوتر کینگ و ماهاتما گاندی می‌دانستند که برای رفع نابرابری‌های ناپذیرفتنی باید با مخاطب ارتباط برقرار کنند و عواطف او را به‌شدت برانگیزند. بنابراین، پرسش اصلی مارتا نوسبام سؤالی اساسی است: جامعه‌ا‌ی «مطلوب»[2] چگونه می‌تواند با پرورش عواطف عمومی، ثبات و انگیزه را افزایش دهد بی‌آنکه به جامعه‌ای غیرلیبرال و استبدادی تبدیل شود؟

متأسفانه گرایش سیاسی این است که احترام را تنها عاطفه‌ی عمومی لازم برای جامعه‌ی «خوب» می‌شمارند. نوسبام به طور متقاعدکننده‌ای نشان می‌دهد که احترام به‌تنهایی کافی نیست زیرا بی‌اثرتر از آن است که بر گرایش بشر به استثمار غلبه کند. افزون بر این، احترامِ مبتنی بر کرامت انسان برای رفع نابرابری کافی نیست. به همین دلیل، یکی از جدیدترین قوانین‌اساسی، یعنی قانون‌اساسی آفریقای جنوبی، تنها از کرامت سخن نمی‌گوید، بلکه بر ترکیب ضروری کرامت و برابری تأکید می‌کند. به نظر نوسبام، باید «با پرورش احساسات مناسب همدلی و عشق» خود را از گزند تفرقه و نابرابری مصون نگه داریم.

برخی تردید دارند که در بحث‌های عمومی به ارزش‌های اساسی جامعه افتخار کنند. با وجود این، افتخار به ارزشی که جامعه برای اصل بنیادین آزادی بیان قائل است ذاتاً غیرلیبرال نیست؛ مشروط به این که جامعه حق آزادی بیان دگراندیشان صلح‌جو را حفظ کند.

عشق نه تنها چرخ دنیا را می‌چرخاند، بلکه به نظر نوسبام در کانون عواطف لازم برای حفظ جامعه‌ای مطلوب قرار دارد. نوسبام عشق را چنین تعریف می‌کند: «تعلق‌خاطر شدید غیرارادی به چیزی». این تعریف، کار او را راه می‌اندازد اما جامع نیست چون می‌توان به طور ارادی هم عشق ورزید. نوسبام می‌گوید که عواطف عمومی دو جنبه دارند: نهادی و انگیزشی. هر چند او در این کتاب به دومین جنبه می‌پردازد اما می‌پذیرد که این دو وجه از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند.

نوسبام بهروزی‌طلبی[3] را از خودخواهی[4] متمایز می‌داند. هر چند در هر دو حالت دنیا را از منظری شخصی ارزیابی می‌کنیم اما فرد بهروزی‌طلب به ارزش ذاتی همه‌ی انسان‌ها باور دارد. البته کسانی که در «دایره‌ی دلبستگی» او قرار دارند، نیرومندترین عواطف را در وی برمی‌انگیزند. بنابراین، هدف این است که بتوانیم اصول انتزاعی و بیگانگان را به این دایره‌ی دلبستگی وارد کنیم تا بهروزی آنها را برای بهروزی خود لازم شماریم.

هنر می‌تواند برای دستیابی به این هدف کمک کند. موفقیت اشعار والت ویتمَن و سخنرانی‌های شاعرانه‌ی رابیندرانات تاگور مدیون این است که با تکیه بر تاریخ و فرهنگ کشور خود عواطف سیاسی را برمی‌انگیزند. ارزش‌ها عام و جهان‌شمول هستند اما ابزار تحقق آنها خاص است و از کشوری به کشور دیگر فرق دارد.

معماری هم به ایجاد عاطفه‌ی عمومیِ مفید یاری می‌رساند. زمانی که در آفریقای جنوبی کار می‌کردم در پی تشدید آپارتاید و دورتر شدن حکومت از اکثریت مردم، پنجره‌ی بناهای دولتی کوچک‌تر شد. وقتی حکومت دموکراتیک می‌شود تغییر محسوس است: برای مثال، معماری در اسپانیای پسا‌فرانکو و آفریقای جنوبی پسا‌آپارتاید نیرویی خلاق را آزاد کرد؛ زیرا کاربرد فزاینده‌ی شیشه در ساختمان‌ها، عواطف سیاسیِ شفافیت و به‌هم‌پیوستگی را تقویت می‌کرد.

البته نوسبام عشق را به عشق سیاسی محدود نمی‌سازد و به شهروندان اجازه می‌دهد که روابط خصوصی داشته باشند و به آرمان‌های خاص عشق بورزند. او می‌پذیرد که فلسفه‌ی سیاسی لیبرال از اهمیت پرورش عواطفِ مناسب غافل بوده است. برای مثال، جان لاک به خاستگاه‌های روان‌شناختی نارواداری نپرداخت.

نوسبام برای دفاع از عواطف عمومی مجبور است که از فیلسوفانی همچون ژان ژاک روسو و اگُست کُنت برائت جوید زیرا آنها خواهان همگونی عاطفی بودند و دگراندیشی صلح‌جویانه را مجاز نمی‌شمردند. به نظر نوسبام، موتزارت، جان استوارت میل و تاگور استعاره‌هایی برای عشق سیاسی آفریدند که با جوهر روح انسان بسیار همخوان‌تر است. نوسبام برای اپراهایی نظیر عروسی فیگارو، اثر انقلابی پی‌یِر بومارشه، اعتباری همسان با کتاب‌های میل و تاگور قائل است.

نوسبام می‌خواهد دریابد که دموکراسی‌های مدرن چگونه می‌توانند چیز مفید و آموزنده‌ای همچون تراژدی‌ها و کمدی‌های یونانی بیافرینند. برای مثال، عدالت اجتماعی مورد نظر والت ویتمن مستلزم ایجاد رابطه‌ای سالم‌تر با همگان، و بنابراین، محتاج مقابله با گرایش طبیعی آدمیان به گردن‌ نهادن به فشار و اقتدار دیگران است. هدف هنر، دعوت و اقناع است نه اجبار. حکومت‌های استبدادی‌ای که کوشیده‌اند نظرات خود را از طریق هنر تحمیل کنند به‌ندرت دوام آورده‌اند و معمولاً آثار هنری ضعیفی آفریده‌اند.

جان رالز با نگارش کتاب لیبرالیسم سیاسی (1993) راه را برای نوسبام هموار کرد. رالز از لزوم ایجاد «روان‌شناسی اخلاقی معقول» سخن می‌گفت. نوسبام، که زمانی همچون باراک اوباما، همکار پیشین خود در دانشگاه شیکاگو، درسی درباره‌ی حقوق، نژاد و جنسیت را آموزش می‌داد، راه رالز را دنبال می‌کند. اگر فیلسوفانی مثل نوسبام به عواطف نپردازند نیروهای غیرلیبرال این عرصه‌ را اشغال خواهند کرد و ارزش‌های بنیادین لیبرالی، ملال‌آور و منفعل به نظر خواهد رسید. محبوبیت «غوغاسالاران» رادیویی در آمریکا و حمله به اصول معتبر حقوق بشر در بریتانیا حاکی از رشد چنین گرایشی است. همین امکان پسرفت جوامع و افول رواداری و عدالت است که انتشار کتاب نوسبام را چنین بجا و بهنگام می‌سازد.

با وجود این، اگر نظریه‌پردازی در چارچوبی هنجاری صورت نگیرد ممکن است به نتیجه‌ای مغایر با آن‌چه در سر داشته‌ایم، بینجامد. چارچوب هنجاری برگزیده‌ی نوسبام، عبارت است از احترام یکسان به اشخاص، آزادی‌های یکسان بیان، اجتماع و وجدان، و حقوق بنیادین اجتماعی و اقتصادی. در واقع، این چارچوب مجموعه‌ای از هنجارهای بین‌المللی حقوق بشر است که جامعه‌ی جهانی آن را پذیرفته است. اما نوسبام از آن با عنوان حقوق بنیادین بشر یاد نمی‌کند؛ با توجه به این که قوانین حقوق بشر به جزئی از ارزش‌های اصلی جامعه‌ی «خوب» در قرن بیست‌و‌یکم تبدیل شده‌، چنین تعریفی بر قوت استدلال نوسبام افزوده است.

لحن نوسبام به‌شدت دفاعی است. او در فصل اول حتی پیش از این که انتقادات احتمالی از استدلال‌های خود را به طور کامل مطرح کند به آنها پاسخ می‌دهد. هر چند موضوع اصلی این کتاب مهار و استفاده از احساسات است اما سبک نگارش نوسبام، شاید ناگزیر، بیشتر غیراحساسی است و ابراز احساسات را به نقل قول از شاعران و آهنگ‌سازان محدود کرده است.

عواطف سیاسی، کتاب مهمی است، و نوسبام توانسته توجه ما را به اهمیت عشق در طلب عدالت افزایش دهد.


[1]  این مقاله برگردان و بازنویسی گزیده‌‌هایی از اثر زیر است:

Geraldine Van Bueren, “Political Emotions: Why Love Matters for Justice, by Martha Nussbaum”Times Higher Education, 7 November 2013.

  جرالدین ون بوئِرنِ، استاد حقوق بشر بین‌الملل در دانشگاه  کوئین مری لندن است.

[2] Decent

[3] eudaemonism

[4] egoism

برگردان و بازنویسی:
عرفان ثابتی