سه دهه پس از پایان جنگ، جامعهی ایران هنوز در تلاطم تبعات ناشی از این جنگِ هشتساله است. آنچه در این میان کمتر بهرسمیت شناخته شده، آوارِ آسیبهای روانی بر جامعهای است که جنگ را از سر گذرانده است. با ارکیده بهروزان، پزشک و مردمشناسِ پزشکی که بهطور تخصصی دربارهی آسیبهای روانی و سلامت روان کار میکند، دربارهی زخمهای برجامانده از این جنگ هشتساله بر پیکر جامعهی ایران، گفتوگو کردهایم.
احتمالاً اگر با هریک از بازماندگان سال ۶۷ صحبت کنید کلمهی ساک را به مثابهی نوعی کلیدواژه از آنها خواهید شنید. ماجرا برای همهی ما اینطور شروع شد که یکی یکی به خانوادهها تلفن میکردند که بیایید ساکتان را تحویل بگیرید. یکی دو نفر از هر خانواده میرفتند و ساکی را که وسایل باقیمانده از زندانی اعدامشده بود به آنها تحویل میدادند.
من از درد زنانه خستهام و نیز از مردمی که از آن خستهاند. میدانم که زنِ آسیبپذیر حرفی کلیشهای است اما در عین حال زنان زیادی را میشناسم که همچنان آسیبدیدهاند. این گفته را دوست ندارم که زخمهای زنانه کهنه شدهاند؛ با شنیدن آن احساساتم جریحهدار میشود.
پناهجوی ناسپاس اثر نویسندهای است که در اوج حرفهی خود ایستاده و امر شخصی و سیاسی را به همان نحوی در هم آمیخته که کارولین فورشه از «امر اجتماعی»، هم به عنوان «محلی برای مقاومت و مبارزه» و هم «قلمرویی که در آن ادعاها علیه نظم سیاسی به نام عدالت مطرح میشود» نام میبرد.
تاریخ کُردها پر از تجربههای تلخ مرگ دستهجمعی در جنگهاست، هم تجربهی زیستهی قتلعام و هم تجربهی سکوتی که قدرتهای حاکم بر آنها تحمیل کردهاند تا سرکوب آنها را دیگرگونه بازنمایی کنند. و از این رو گاه تجربهی دردناک کردها در سایهی سکوت هرگز از ورای مرزهای جغرافیای فاجعه دورتر نرفته است.
کتاب «زندگی در زندان» مدیحهای در باب رؤیاهای آرمانگرایانهی انقلاب دموکراتیکی است که به علت تصلب ایدئولوژیک تدریجی و خودکامگی سیاسی بر باد رفت. هر فصل به یکی از وجوه این رؤیاهای بربادرفته میپردازد.