عزیز نسین، نویسنده، مترجم و طنزنویس مشهور ترکیه بود که نوشتههایش به بیش از ۳۰ زبان، از جمله فارسی ترجمه شده و خوانندگان بسیاری دارد. او بارها به دلیل انتقادهای تندش از ارباب دین و حکومت محاکمه و زندانی شد. در سالهای آخر به صراحت و بیباکانه با قشریون مذهبی سرشاخ میشد و ترجمهی کتاب «آیات شیطانی» سلمان رشدی را آغاز کرده بود. در این گزارش ویدیوئی، مهدی شبانی یادی کرده است از این روشنفکر بتشکن ترکیه که نزدیک به سی سال پیش درگذشت اما اندیشهها و نوشتههایش زنده و برقرار مانده.
دین و آزادی بیان چه رابطهای دارند؟ چرا «توهین به مقدسات» اینقدر حساسیتبرانگیز است؟ آیا آزادی بیان به «بیان محترمانه» محدود میشود؟ با «کفرگویی» چه باید کرد؟ سومین پادکست «یک کتاب» را به «ایمان به نفرت» نوشتهی ریچارد مون اختصاص دادهایم.
حنیف قریشی در 2009 به روزنامهنگاری گفت «اکنون کسی جرئت نمیکند آیات شیطانی را بنویسد چه برسد به این که آن را منتشر کند.» در حقیقت هم رمان سلمان رشدی مانند یادگاری از دوران گذشته است. هنگامی که 31 سال پیش انتشار یافت جنجالی بیسابقه در جهان به راه انداخت. تظاهرات، کتابسوزی، و شورش به راه افتاد. رهبر ایران، آیتالله خمینی، از مسلمانان خواست تا رشدی را به قتل برسانند، برای سر او جایزه تعیین شد، و حامیان، ناشران، و مترجمان اثر با سوءقصدهایی، موفق و ناموفق، مواجه شدند. نویسندهی اثر سالها در خفا زندگی کرد
ایدهی اروپای واحد در خطر است. فریاد میکشند، «"اروپاسازی" بس است!» بیایید دوباره با «روح و روان ملیِ» خود مرتبط شویم! بیایید «هویت ازدسترفته»ی خود را بازیابیم! همهی قوای پوپولیستی که سراسر این قاره را فراگرفتهاند چنین خواستهای دارند. برای آنها مهم نیست که «روح و روان» و «هویت»، مفاهیمی انتزاعی است که اغلب تنها در فکر و خیال عوامفریبان وجود دارد.
در سپتامبر سال جاری میلادی، امکلثوم محفوظ، دختر نجیب محفوظ، داستاننویس مهم مصر و ادبیات عرب که تا امروز تنها نویسندهی جهان عرب است که جایزهی نوبل ادبیات به او تعلق گرفته، خبر هیجانانگیزی را اعلام کرد. برای اولینبار مجموعهی داستانی تازهای از نجیب محفوظ منتشر خواهد شد؛ هجده داستان که محفوظ در دههی ۱۹۹۰ میلادی نوشت و تا حالا در گوشهای خاک خوردهاند.
تازهترین رمان سلمان رشدی، «خانهی گولدنها»، که با آغاز به کار باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا آغاز میشود و با انتخاب دونالد ترامپ برای تصدی این منصب به پایان میرسد، تصویری دقیق و گسترده از فضای نیویورک در این دوره است. رشدی از انگیزههای خود برای نوشتن این رمان و دیگر ماجراهای مهم زندگیاش میگوید.