تصور کنید میتوانستیم خطا را به کلی حذف کنیم. کسی که هرگز خطایی از او سر نمیزند، چگونه انسانی خواهد بود؟ این پرسش، دو پاسخ بسیار متفاوت دارد. یک پاسخ در نظر گرفتن موجودی ابرانسانی و خداگونه است. خطاناپذیری ظاهراً با علم مطلق و حکمت نامتناهی لازم و ملزوم یکدیگرند. امکانِ دیگر وجودِ موجودی است که نه تنها ابرانسان نیست بلکه فاقد فکر و شعور است...
در هر عصری دغلکارهای سیاسی با استفاده از خشم، دروغ و توهین بحث معقول و مستدل را تحتالشعاع قرار میدادهاند. اما آنها از دههی ۱۹۳۰ به بعد چندان موفقیتی نداشتند.
همدلی، شریک احساسات شخص دیگری شدن و در نتیجه به فکر او بودن و غم او را خوردن، در جامعهی ما معمولاً نوعی فضیلت به شمار میرود. سی دانیل باتسون، روانشناس نامداری که دربارهی همدلی پژوهش میکند، خاطرنشان میسازد که هرچند تعاریف گوناگونی از همدلی ارائه شده اما همگی در این مورد توافق دارند که همدلی فرایند تجربه کردن و فهمیدن احساسات دیگران است.
آیا تا کنون در موقعیتی بودهاید که وقتی تصور میکردید تنها هستید، شنیدنِ ناگهانیِ صدای کسی شما را غافلگیر کرده باشد؟ در چنین حالتی حتی وقتی آن شخص به خاطر غافلگیر کردنِ شما، عذر خواهی میکند، تپش شدید قلب شما ادامه مییابد. شما از این تأثر درونیِ خود آگاهی دارید. اما این آگاهی چه نوع تجربهای است و دربارهی رابطهی میان قلب و مغز به ما چه میآموزد؟