زخم جنگ: سیال میان مرزها و معانی
عمر دواچی
زخم جنگ اصیل است اما ارزش اقتصادی زخم در بازارهای مختلف نوسان دارد. یک زخم «مفید» برای پروندهی پناهجویی زخمی است که هم مدرک قابل رؤیت دارد، هم بار سیاسی و اجتماعی، و هم تداعی رنجی حادتر میکند.
زخم جنگ اصیل است اما ارزش اقتصادی زخم در بازارهای مختلف نوسان دارد. یک زخم «مفید» برای پروندهی پناهجویی زخمی است که هم مدرک قابل رؤیت دارد، هم بار سیاسی و اجتماعی، و هم تداعی رنجی حادتر میکند.
سنتهای فرهنگی ژاپن خودکشیِ آگاهانه و ناشی از اراده و انتخاب آزادانه را میستاید، اما روانپزشکی به دنبال درمان خودکشی به عنوان یک عارضهی روانی است. چگونه میشود مرزهای تشخیص خودکشی به عنوان «معضل وجودی» یا به عنوان «عارضهی سلامت» را درنوردید؟
روند رایج مدیکالیزهکردن در روانپزشکی شمشیری دولبه است: از سویی به شرایطی مانند اعتیاد بدون انگ و قضاوت نگاه میکند و با نگاهی انسانی از آنها جرمزدایی میکند، از سوی دیگر مسئلهی خاصی مانند ترومای جنگ را که ریشهی اجتماعی دارد، صرفا به یک موضوع پزشکی و غیراجتماعی فرو میکاهد
عارضهی ترومای روانی از قرن نوزدهم شناخته شده بود اما پس از حادثهی ۱۱سپتامبر بود که هم حساسیت رواندرمانی و هم پذیرش و مشروعیت عمومی پیدا کرد. آنچه که روزی بیاساس تصور میشد یکباره به یک حقیقتی تبدیل شد که سزاوار حمایت پزشکی، اجتماعی و قانونی است
تاریخ استعمار در اندونزی باعث ایجاد نوعی رنج روانی شده است که ویژگیهایش ترس، اضطراب، کابوس و بروز رفتارهاییست که از نظر روانپزشکی مدرن اغراقشده و غیرمعمول قلمداد میشوند. استعمار وحشتی نهادین بوجود آورده که جامعهی پرآشوب امروزه نتوانسته از آن رها شود
وصف کافه شوکا و یارعلی پورمقدم صاحب آن را قبلاً شنیده بودم، از احمدرضا دالوند که با آبوتابِ فراوان قصههایی از محبوبیتش بین شوکانشینان را برای مایی که محبوب کسی نبودیم تعریف میکرد و از آروین که نقاشی کوچکی برای آویختن به دیوار کافه کشیده بود و از مادرم که به کافه نمیرفت اما خبر داشت که مانا عصرهای پنجشنبهاش را آنجا میگذراند.
در ده سال گذشته رشد اقتصادی ایران تقریباً صفر بوده است، یعنی چیزی به درآمدِ مردم اضافه نشده است، در حالی که در همین مدت یازده میلیون نفر به جمعیت ایران اضافه شده است. به تعبیر سادهتر، سفرهای که ۷۴ میلیون نفر در ابتدای سال ۱۳۹۰ دورِ آن نشسته بودند، حالا بیش از ۸۵ میلیون نفر مهمان دارد اما اندازه و میزان غذای روی سفره تغییری نکرده است.
«ما، زنان بلوچ، خسته از ظلم مذهب، جامعهی مردسالار و حکومت دیکتاتوریِ جمهوری اسلامی بهپاخاستهایم و میخواهیم پایانی بر این ظلم و جهالت باشیم و دست در دست همدیگر سرنوشت خویش را تغییر دهیم!»
مارتین لوتر کینگ جونیور در سال ۱۹۶۷، یک سال پیش از مرگش، کتاب خود را با عنوان به کدام سو میرویم: هرجومرج یا وحدت؟ منتشر کرد، بخشی از ارزش به کدام سو میرویم ناشی از این است که متعلق به آن دوره از زندگی کینگ است که او با فراتررفتن از حقوق مدنی دایرهی تمرکز خود را به مباحثاتی دربارهی نظامیگری، استعمار و سرمایهداری گسترش داده بود.
سال گذشته فیلم داستانیِ «آرژانتین ۱۹۸۵» با روایتی جذاب و از زاویهی دیدِ دادستانها، توجه جهانیان را به این محاکمه جلب کرد. اولیسس دلا اوردِن اما امسال با فیلمی مستند به سراغ روایتِ خودِ محاکمه رفته است. محاکمهای که ۹ عضو ارشد حکومت نظامیان را قضاوت میکرد و در ۸ ماهی که جریان داشت بیش از ۸۰۰ نفر را برای ارائهی شهادت به دادگاه کشاند.
دروغ میگویند. دروغ میگویند. دروغ میگویند. این خودِ خودِ حقیقت است. دروغ گفتن را سالهاست که همهی ما تمرین کردهایم. آنها اما دروغگوهای دروغهای بزرگاند و ما کوچک.
فاطمه سیاح در سال ۱۳۱۷ بهعنوان اولین زنْ دانشیار دانشگاه تهران شد، «درحالیکه مخالفتهای شدید میشد که او به مقام دانشیاری نرسد». او اولین کسی بود که ادبیات تطبیقی را در ایران وارد دروس دانشگاهی کرد. او صاحب کرسی «سنجش ادبیات زبانهای خارجه» در دانشگاه تهران بود و در سال ۱۳۲۲ از سوی «شورای فرهنگ» استاد ادبیات روسی در دانشگاه تهران شد.
کنزابورو اوئه، نویسندهی برجستهی ژاپنی و برندهی نوبل ادبیات، به تازگی در ۸۸ سالگی درگذشت. آثار داستانی و جستارهای او به طیف وسیعی از موضوعات، از نظامیگری و خلع سلاح هستهای تا معصومیت و آسیب روانی، میپردازد و او در برابر آنچه کاستیهای کشورش میپنداشت به مدافع صریحاللهجهی بیصدایان تبدیل شد.
مشارکت زنان در کارزارهای مقاومت مدنی برای موفقیت این کارزارها ضروری است. از زمان جنگ جهانی دوم تا کنون فقط تعداد بسیار کمی از جنبشهای مقاومت مدنی که زنان در صفِ اول آنها حضور نداشتهاند، به موفقیت دست یافتهاند.
این قرن به خوشبینان به حقوق بشر روى خوشى نشان نداده است، سال ۲۰۲۲ نیز از این قاعده مستثنی نبود. بسیاری از دستاوردها در پذیرش و حمایت از حقوق جهانی که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و پس از جنگ سرد به دست آمده بود، متوقف شده یا از بین رفته است.
آوار انقلاب که بر سرمان فرود آمد چیزی نگذشت که همگی بیکار و خانهنشین شدیم. بدون حقوق ماهیانه و نداشتن اندوختهی مالی باید ترفندی میاندیشیدیم که درآمدزا باشد. تنها کاری که در آن سررشته داشتیم نشر بود. تصمیم گرفتیم انتشاراتی خصوصی و خانگی به راه بیندازیم. از تعدادی همکاران سابق که برخی هم مانند ما پاکسازی شده بودند، و از جمله ایرج باقرزاده دعوت کردیم با سرمایهی بسیار اندکی با ما در این کار شریک شوند.
فراخوان تظاهرات بروکسل را در اینستاگرام میبینم و به خانمی که نام کوچک و شمارهی تلفنش در پوستر شهر محل زندگیام منتشر شده پیام میفرستم. هزینهی رفتوبرگشت به بروکسل را که برایش واریز میکنم، اسمم را میپرسد. چند دقیقه طول میکشد تا تصمیم بگیرم که چه نامی را به او اعلام کنم.
جک گلدستون مورخ انقلابهاست. اولبار که برایش نامه نوشتم نمیدانستم سه ترجمه از آثارش در همین دوسه سال اخیر در ایران منتشر شده (۱۳۹۷ و ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰). سر قرار که میرفتم تازه اسمش را به فارسی جستوجو کردم و در همان خوشوبش پیش از گفتوگو پرسیدم: «میدانستی؟» گفت: «نه، ولی تعجب نمیکنم. رؤیای انقلاب اشتیاق برای فهم انقلابها را بیشتر میکند.»
در روزهای پایانیِ تابستان ۱۹۸۷، به لطف بورس دانشجویی دولت فرانسه، برای تکمیل تحصیلاتم در زبان و ادبیات روسی با چمدانی پر از کاغذ توالت و کیسهی پلاستیکی به مسکو رسیدم. شهر برای بزرگداشت هفتادمین سالگرد انقلاب اکتبر آماده میشد.